بدون شرح و بسط
دید دوم : همیشه وقتی با کسی کاری رو انجام میدم میدونم که همون کار رو کسی دیگه ای با خودم انجام میده. و همیشه از اینکه با کسی کاری انجام بدم مثه سگ میترسم که نکنه کارم بد باشه و اون آدم ازم برنجه و بعدا” همین به سرم بیادش. به همین خاطر همیشه خیلی دقت میکنم که کسی رو از خودم نرنجونمش.
همه اینارو گفتم که از خالم بگم. خاله من یه آدمی بودش ( البته الان زنده هستش) خیلی خشک و مستبد و عصبی. به طوری که هر کاری که دوست داشت انجام میدادش و کمتر کسی جرات میکردش که بهش تذکر بده. که اگر هم اون شخص این کارو انجام میدادش باید قبل از اون یه قبر برای خوشد میخریدش. تا حدودا” ۴ سال پیش که که ماموریت کاری شوهر خالم در عربستان تموم شدش و اونا به آمریکا برگشتن. اوایل ماها متوجه نمیشدیم که چرا اخلاق خاله تغییر کرده. فکر میکردیم به این خاطر هستش که بعد از ۳۰ سال زندگی در عربستان مجبوره حالا به آمریکا بره و دورتر از ایران هستش و امیدوار بودیم که بهتر بشه. اما بهتر که نشد هیچ ، بدتر هم شدش. به بیماری پارکینسونز دچار شده. متاسفانه این بیماری روی مغز هم تاثیر منفی میذاره.
خاله ای که همیشه ازش همه میترسیدن الان تبدیل شده به زنی که از همه چیز میترسه. زنیکه همیشه مسقل بودش ، الان تبدیل شده به زنی که فقط و فقط به شوهرش وابسته هستش و ترس این رو داره که نکنه شوهرش ولش کنه و بره. در صورتی که بیچاره شوهر خالم اینطور آدم نیستش و خیلی صبور هستش. همیشه وقتی شوهر خالم با خالم حرف میزدش ، خالم فورا” داد و بیداد میکردش و هرچی شوهرش میگفتش که ساکت باش یا آرومتر باش ، بدتر میکردش. اما الان طوری شده که برعکسه. البته شوهرش باهاش دعوا نمیکنه. از اونجایی که خالم از همه چیز میترسه حتی زمانی هم که شوهرش حرف عادی هم باهاش میزنه هی میگه که هیس س س س…آروم.
الته خداروشکر اوضاع خالم نسبت به سال پیش که اومده بودش ایران ، امسال خیلی بهتره. اما متاسفاه این بیماری روز به روز پسرفت داره تا پیشرفت.
نمیدونم والا شایدم من دارم اشتباه میکنم. شایدم من دارم درست میگم. بازم باید خدا جونم کمکم کنی.![]()
تازگیا خیلی بد شدم. این دومین باریه که وقتی یه کتابی رو میخونم گریم میگیره.دایی جان ناپلئون رو هم که خوندم آخرش گریم گرفته بودش. با اینکه فیلمش رو خیلی بار دیدم و میدونستم که آخر ماجرا چی میشه اما …. دختر گریه اویی نبودم ، اگر یه موقعی گریم میگرفتش باید دید که چی بوده که تونسته گریه منو در بیاره. اما تازگیا خیلی زود گریم میگیره یهویی و اصلا” این رو دوست ندارمش.
میگفتم ، دیروز که داشتم کتابم رو میخوندم تو مترو بودم و داشتم از دانشگاه برمیگشتم. از صبحش که تو راه بودم و رسیدم دانشگاه ، یه جورایی خودم رو از بقیه قایم میکردم که بتونم تنها باشم تا بتونم بدون حضور مزاحم کتابم رو بخونم….دوستام همیشه هر وقتی دست من مجله یا کتاب میبینن که دارم میخونم ، بهم میخندن.
از اواسط رو به پایان داستان ، اونجاهایی که داستان میرسه به اینکه امیر میره برای جستجوی سهراب پسر حسن ، اصلا” دوست نداشتم که کتاب تموم بشه. یه جورایی انگار با اون آدمها زندگی میکردم.وقتی کتاب رو باز میکردم ، انگار که همشون از تو کتاب می اومدن بیرون و جلوم بودن.انگار با هم زندگی میکردیم این مدت رو.
الانم دارم صد سال تنهایی مارکز رو می خونم. امیدوارم برای این یکی دیگه گریم نگیره که اونوقت مجبور میشم خودم رو تنبیه کنم حسابی.
راستی؟! فیلم بادبادک باز هم ماه November به سینما میادش…..وای خدایا دارم میمیرم از انتظار.
لینک Trailer (پیش پرده) فیلم بادبادک باز البته برای اینکه بتونی این لینک رو باز کنی باید ADSL داشته باشی . راستی؟ نقش پدر امیر رو همایون ارشادی بازی میکنه.
گفتگوی خالد حسینی در مورد بادبادک باز و هزاران خورشید درخشان
البته اگر توی Google اسم خالد حسینی رو تایپ کنی مطمئنا” میتونی اطلاعات بیشتر و بهتری نسبت به اینایی که من اینجا گذاشتم پیدا کنی.
۲-چند روزیه که حسابی ریختم بهم.شاید از اول ماه رمضون باشه. نمیدونم چی میشه. فقط از خدا می خوام که خدا کمکم کنه به بهترین نحو ، مثل همیشه
. به حافظ خیلی اعتقاد دارم . همیشه وقتی با حافظ مشورت میکنم و هر جوابی که بده همون میشه، بدون شک. برای این مورد هم با حافظ مشورت کردم و جواب خوبی بهم داده.
|
|||||||
امروز توی اخبار بودش( نمیدونم کدومش چون فقط صداش رو میشنیدم) که شنیدم دارن از هوادارهای دو تیم تشکر میکنن به خاطر اینکه هیچ خرابی به بار نیاوردن![]()
اما توی روزنامه یه چیز دیگه نوشته.
|
||
| نوجوان 16 ساله يي به دليل ازدحام جمعيت پس از پايان مسابقه فوتبال «پرسپوليس – استقلال» از پل عابر پياده خارج از محوطه استاديوم به پايين پرت شد و جان باخت. عليپور، مدير روابط عمومي اورژانس تهران، با اشاره به اين حادثه گفت؛ 20 دقيقه از پايان مسابقه فوتبال ميان دو تيم پرسپوليس و استقلال گذشته بود که امدادگران اورژانس تهران مطلع شدند به دليل ازدحام جمعيت روي پل عابر پياده خارج از محوطه استاديوم آزادي، نوجواني حدوداً 16 ساله از بالاي پل به پايين پرتاب شده است. در پي وقوع اين حادثه امدادگران مستقر در محل به سرعت خود را به صحنه حادثه رساندند و متوجه شدند اين نوجوان به دليل ضربه به سر در دم جان باخته است. وي ادامه داد؛ جسد اين نوجوان که هويت او براي اورژانس مشخص نشد به پزشکي قانوني منتقل شد. عليپور ادامه داد؛ بر اساس گزارش اورژانس پس از بازي روز يکشنبه، 16 تن به صورت سطحي مجروح و سرپايي درمان شدند و تنها يک نفر به دليل شدت جراحت وارده به بيمارستان حضرت رسول (ص) منتقل شد.در همين حال پليس تهران بزرگ اعلام کرد در پي مسابقه روز يکشنبه 7 نفر به اتهام تخريب شيشه اتوبوس هاي شرکت واحد دستگير شدند. مرکز اطلاع رساني پليس تهران بزرگ اعلام کرد؛ اين افراد توسط ماموران کلانتري 135 آزادي به اتهام اخلال در نظم عمومي و تخريب شيشه اتوبوس هاي شرکت واحد دستگير شده اند. اين در حالي است که معاونت حمل و نقل و ترافيک شهرداري تهران با صدور اطلاعيه يي اعلام کرده بود که حتي يک اتوبوس هم پس از بازي تيم هاي استقلال و پرسپوليس آسيب نديده است. |
مرگ نوجوان 16 ساله پس از پايان بازي پرسپوليس – استقلال
کدومشو باور کنم؟؟؟دم خروس رو یا قسم حضرت عباس رو؟

