بادبادک باز

دیروز کتاب بادبادک باز رو تمومش کردم.

تازگیا خیلی بد شدم. این دومین باریه که وقتی یه کتابی رو میخونم گریم میگیره.دایی جان ناپلئون رو هم که خوندم آخرش گریم گرفته بودش. با اینکه فیلمش رو خیلی بار دیدم و میدونستم که آخر ماجرا چی میشه اما …. دختر گریه اویی نبودم ، اگر یه موقعی گریم میگرفتش باید دید که چی بوده که تونسته گریه منو در بیاره. اما تازگیا خیلی زود گریم میگیره یهویی و اصلا” این رو دوست ندارمش.

میگفتم ، دیروز که داشتم کتابم رو میخوندم تو مترو بودم و داشتم از دانشگاه برمیگشتم. از صبحش که تو راه بودم و رسیدم دانشگاه ، یه جورایی خودم رو از بقیه قایم میکردم که بتونم تنها باشم تا بتونم بدون حضور مزاحم کتابم رو بخونم….دوستام همیشه هر وقتی دست من مجله یا کتاب میبینن که دارم میخونم ، بهم میخندن.

از اواسط رو به پایان داستان ، اونجاهایی که داستان میرسه به اینکه امیر میره برای جستجوی سهراب پسر حسن ، اصلا” دوست نداشتم که کتاب تموم بشه. یه جورایی انگار با اون آدمها زندگی میکردم.وقتی کتاب رو باز میکردم ، انگار که همشون از تو کتاب می اومدن بیرون و جلوم بودن.انگار با هم زندگی میکردیم این مدت رو. 

الانم دارم صد سال تنهایی مارکز رو می خونم. امیدوارم برای این یکی دیگه گریم نگیره که اونوقت مجبور میشم خودم رو تنبیه کنم حسابی.

راستی؟! فیلم بادبادک باز هم ماه November  به سینما میادش…..وای خدایا دارم میمیرم از انتظار.

لینک Trailer (پیش پرده) فیلم بادبادک باز    البته برای اینکه بتونی این لینک رو باز کنی باید ADSL  داشته باشی . راستی؟ نقش پدر امیر رو همایون ارشادی بازی میکنه.

وب سایت رسمی خالد حسینی

گفتگوی خالد حسینی در مورد بادبادک باز و هزاران خورشید درخشان

البته اگر توی Google اسم خالد حسینی رو تایپ کنی مطمئنا” میتونی اطلاعات بیشتر و بهتری نسبت به اینایی که من اینجا گذاشتم پیدا کنی.

+ نوشته شده در ;شنبه بیست و هشتم مهر 1386ساعت;2:6 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در شنبه, 20 اکتبر 2007 ساعت 2:06 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

Comments are closed.