بالاخره یه سال دیگه اومدش …منم بالاخره خوندمش

بالاخره یه سال دیگه گذشتش…یه سالی با همه خوبی ها و بدی هاش و کلی تجربه و خاطره که برام به جا گذاشتش از خودش.

همیشه بعد از یه سالی که میگذره  یه تعطیلاتی هم به نام تعطیلات نوروزی هستش.توی چنتا متن قبلی نوشتم که چه بلایی سرم اومدش.بازم خدارو شکر که به خیر گذشتش. اما توی این تعطیلات با اون اوضاعی که من داشتم تنها چیزی که نمیذاشتش- با اینکه پررو پررو مسافرت هم رفته بودم- دردم رو حس کنم و سرم رو گرم میکردش این ویروس چلچراغ بودش. اینقده هم زیاد بودش که نگو.منی که خوره مجله و کتاب تو خوندنم این دفعه هر چی میخوندمش تموم نمیشدش.اسمش بودش که ۱۴۰ صفحه (استثنائا” ۸۰۰ تومان)هستش اما با این فونتهای ریزی که داشتش ۵۰۰ صفحه ای میشدش.

اگه از حق نگذرم باید بگم که این شماره واقعا” یه شاهکار اساسی بودش.مطالبش همه خوندنی بودش. اصلا” نمیشدش که یکی رو از زیر دست رد کنم و ازش بگذرم.

از اونجایی که از همه مجله خوشم اومدش و نمیتونم بگم که کدومش رو بیشتر دوست دارم پس حرفی نمیزنم. اما از دیدن سرگیجه بعد از این همه مدت واقعا” ذوق زده شدم.

راستی یه خبر؟!! مامانم هم دیگه بهم گیر نمیده.دو سه روز قبل از عید دوباره ۳۰ شماره از شماره های قبلی رو خریدم . چون پای خودم تو گچ بودش و نمیتونستم که از پله برم پایین مامانم با رشادت کامل، با سرافرازیه کامل خودش رفت و شماره ها رو برام خریدش. وقتی بهش گفتم: که چرا دیگه گیر نمیدی گفتش : دیگه چی کارت کنم؟! خوب دوست داریش دیگه…خلاف که نمیکنی……سال نوییه انگار داره معجزه میشه

+ نوشته شده در ;دوشنبه سیزدهم فروردین 1386ساعت;4:29 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در دوشنبه, 2 آوریل 2007 ساعت 4:29 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

Comments are closed.