|
یه وولوولکی چند وقتیه افتاده تو سرم که یه کاری رو انجام بدم تا شاید خیلی چیزا از ذهنم بره. البته که هیچموقع از ذهنم نمیرن اما شاید خیلی چیزا برام بهتر بشه. یه نفر دیگه هم همینکارو کرده و داره میکنه، اما خب اون کجا و من کجا! تفاوت از زمین تا آسمونه. این وولوولکه یه باعث و بانی هم داره ها، که به موقعش میگم.
علی الحال (این کلمه رو دوست دارم خیلی) فعلا نمی خوام در مورد تصمیمم اقدامی کنم تا بعد از امتحانام. فکرم اونموقع کاملا آزاده و میتونم خوب فکر کنم. شایدم به این نتیجه رسیدم که این کارو نکنم، شایدم مصممتر شدم.
خانم صورتی روز اول این بود:
بعد از دیشب اینطوری شد:
البته چند روزی بود که خانم صورتی حسابی مفلوک و نحیف شده بود. غصشو می خوردم هی. تا اینکه دیشب با احترامات کامل و سلام نظامی، و پس از در کردن ۲۱ توپ به احترامش، یه سوزن زدم بهش و …
|
+ نوشته شده در ;شنبه بیست و دوم خرداد 1389ساعت;9:22 بعد از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در شنبه, 12 ژوئن 2010 ساعت 9:22 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|
ژوئن 12th, 2010 at 10:49 ب.ظ
شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 22:49
خانوم صورتی کی باشن؟!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
بادکنکم
ژوئن 12th, 2010 at 11:00 ب.ظ
شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 23:0
آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ژوئن 12th, 2010 at 11:02 ب.ظ
شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 23:2
چقدر صحنه داخلی این ماشین برام آشناس!!!
دلم برای جک و جونورهای درونش تنگ شده!!!
البته یه دونه شون آفریقاس
یه دونه شون هم پیش منه
ایشالا به وقتش بقیه رو هم صاحب میشیم!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
دستو پاشو چی کار کردی؟ ذره بینی بودااا!
کاش منم جک و جونور بودم، دستو پامو برعکس میکردی میرفتم خارجه
ژوئن 12th, 2010 at 11:27 ب.ظ
شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 23:27
تو چه مهربونی که بادکنکت رو با احترام مومیایی میکنی.حالا چرا21توپ؟؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
کسایی که نظامی هستن وقتی میمرن، به احترامشون 21 توپ در میکنن
ژوئن 12th, 2010 at 11:51 ب.ظ
شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 23:51
آخی! خانوم صورتی رو ببین!!!
از نمایشگاه یادمه خریده بودیش ها!!!
سلام علیکم.
این نظراتتم تائیدی کردی معلوم نیست چندمم!!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
از بازارچه خیریه، نه نمایشگاه
ژوئن 12th, 2010 at 11:51 ب.ظ
شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 23:51
باغ وحش آزاد؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
؟
ژوئن 13th, 2010 at 1:33 ق.ظ
یکشنبه 23 خرداد1389 ساعت: 1:33
الان که این بادکنکا رو دیدم یاد نمایشگاه افتادم
من دلم رولت مرغ میخواد
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
من دلم بادکنکم رو می خواد…. غصه مند شدم
ژوئن 13th, 2010 at 8:46 ق.ظ
یکشنبه 23 خرداد1389 ساعت: 8:46
ئه چه بادکنک باکلاسی
خواهر جان مال خاورجه؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
اثاث خونه به صابخونه دیگه
نه خواهر جان مال داخلجه هست
ژوئن 13th, 2010 at 2:31 ب.ظ
یکشنبه 23 خرداد1389 ساعت: 14:31
اون يكي حالش چطوره؟؟!!!
جناب آقاي دزد دريايي.
چه روز بدي بود اون روز براي من
كاش حالم خوب بود و از اون روز استفاده ميكردم
الان يك ماه از اون روز گذشته و من هنوزم كه هنوزه مريض هستم
چه دندونيه اين دندون
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
پنداری اونم نحیف شده
الهی ی ی ی…اکشال نداره حالا. 4 تیر خوب میشی
ببینم! مگه تو قهر نبودی؟
ژوئن 13th, 2010 at 4:18 ب.ظ
یکشنبه 23 خرداد1389 ساعت: 16:18
خب دیگه دندون عقل همینه
مثل پیوند عضوه
برای بعضیا پس میزنه
میدونی؟ اصلا بدنشون چنین چیزی رو قبول نمیکنه!!!
براشون ثقیله!!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
یه چیز می خواستم بگم، اما نمیگم
ژوئن 13th, 2010 at 5:48 ب.ظ
یکشنبه 23 خرداد1389 ساعت: 17:48
فکر میکنم اون یه نفر رو میشناسم!
خودشه؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ژوئن 13th, 2010 at 9:22 ب.ظ
یکشنبه 23 خرداد1389 ساعت: 21:22
آخی …. ولی خیلی نازه خداییش !
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ژوئن 20th, 2010 at 1:08 ق.ظ
یکشنبه 30 خرداد1389 ساعت: 1:8
خانم صورتی از فراق یار چنین شده
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ایضا یارش از فراق خانم صورتی