حسنی، من و راننده

وقتی کله صبح روز جمعه، ساعت ۸، پاشی بری دانشگاه، معلومه که راننده های غیرعادیم به تورت می خورن دیگه! عاقلاشون اونموقع تو خونه خوابیدن و رفع خستگی میکنن!!

موقع رفتن چون سر خطه و تا خود دانشگاه میشینم، با اتوبوس میرم. رفتم تو اتوبوسه همون جایی که همیشه میشینم نشستم. راننده ه داشت bus wash میکرد! اصلا خیال نداشت راه بی افته، از این طرفم دیرم میشد. استادمون یه آدمیه که اگر نیم ثانیه دیرتر از اون بیایی سرکلاس تا آخر ساعت سوژت میکنه و ضایع میشی. منم که عادت ندارم جایی دیر برسم، بدم میاد یعنی. از راننده ه  سوال کردم کی راه می افتین؟ گفت “یه ده دقیقه دیگه!”… بیخیال شدم و پیاده شدم با تاکسی برم.

تاکسی هم کم پیش میاد تا خود دانشگاه بره. تا سیدخندان باید برم و بعد دوباره یه ماشین دیگه سوار شم. خداروشکر شانسم زدو  زود یه تاکسیه اومد و سوار شدم. از راننده سوال کردم تا {…} میرین؟ گفت “حالا شما تا سیدخندانشو بیا، بعد بهت میگم!”

عادت دارم همیشه همون اول کرایم رو حساب کنم. کرایه تا سیدخندان رو دادم. چهارراه قصر که رسید پرسیدم میرین تا {…} یا نه؟ گفت “حالا معلوم نیست!”… بدم میاد که اینطوری با آدم بازی میکنن ها! خب یک کلمه بگو آره یا نه، آدم تکلیفشو زودتر بدونه خب. سیدخندان که رسید خواستم پیاده شم که گفت “بشین دیگه! مجبورم بخاطر شما تا اونجا برم حالا دیگه!”… فک کن!

موقع برگشت هم از زیر پل سیدخندان سوار تاکسی شدم بیام خونه، جلو نشسته بودم. راننده ه انقدر دست تو گوشش کرد که دیگه انگشتش از تو چشماش معلوم بود! پشت یکی از چراغ ها هم انقدر به بچه ای که تو ماشین کناری بود شکلک درآورد که حد نداشت. بچه ه تپل مپلم بود. ماشینا که راه افتادن و اونا رفتن، برگشته میگه “{…} تا تونسته خورده ها، انقدر گنده شده!”…

پ.ن: استاد جان لطف فرمودن کلاس رو بجای ۲، ۱۱ و نیم تعطیل کردن. بجاش سه شنبه عصر یه فوق العاده دیگه گذاشت… بابا هفته آخره دیگه! همه کلاسا رو پیچوندیم این هفته که نریم، بعد این یکی زرت میاد کلاس میذاره!

+ نوشته شده در ;جمعه بیست و یکم خرداد 1389ساعت;7:40 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 11 ژوئن 2010 ساعت 7:40 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

15 پاسخ به “حسنی، من و راننده”

  1. معمار بیکار گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 19:49

    بیچاره پپری!طفلکی پپری!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    منکه میگم هیشششششششکی منو دوست نداره

  2. احمق قرن 22 گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 20:56

    همش حقته

  3. روشنا گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 21:18


    راننده اولی عجب پرروی باحالی بوده!
    آخیش خدا
    ممنون
    ما که کلاس فوق العاده نداریم
    می شینیم پای فوتبال

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خیلی رو داشت سر صبحی
    طرفدار کدوم تیمی؟
    من ایتالیا و پرتغال
    کل کل هم نکن که گیرتی میشمااااا! خودی گریبی هم حالیم نمشد!

  4. مسیحا گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 22:20

    عجب روزی داشتی تو
    من هم اول صبح رفتم کوه(ساعت 4.5)
    برگشتم تا 1.5 خوابیدم
    تو در حال درس خوندن
    من در حال الواتی
    چه باحال
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    من وقتی اومدم خوابیدم. از 2:30 تا 7….بیهوش بودم. کم پیش میاد تو روز اینطوری بخوابم.
    چون با اولیائت بودی موردی نداره

  5. مرحـــــــــــــومه مغفوره گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 22:36

    الـــــــــــــــــهی
    طفلک حسنی!!!!
    با چه مشقتی درس می خونه!!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :


    باز خوبه اون می خونه. منو بگو!!!

  6. مرحـــــــــــــومه مغفوره گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 22:38

    امروز کسی سرشو نذاشت رو شونه هات خوابش بگیره؟!!!
    بذار تا آروووووم دل بیمااااااارش بگییییییره!!!
    بهشششش نگووووو از مااااااااا گذشششششته دیگه دییییییر…!!!
    . . .
    اوا؟

    ببخشید!!! یهو یاد خاطراتم افتادم!!!!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جمعه بودا خواهر!
    روزای هفته بقیه میان بیرون

  7. مرحـــــــــــــومه مغفوره گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 23:17

    اوا؟
    این آقای دارالتادیبیه اینجاس که!!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مسیح؟
    آخی ی ی

  8. پریا گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 7:47

    راننده تاکسی بی تربیت آبروی هرچی راننده تاکسی رو برده!

    یادته که من و تو قراره دوتائی راننده تاکسی بشیم دیگه!؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    معلومه که یادمه
    از بعد امتحانای من خوبه؟

  9. مینو گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 9:42

    آخی …
    چه راننده هائی … چه استادائی …
    چه دانشجوئی …

  10. مسيحا گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 9:46

    خداحافظ
    من ديگه اينجا و خونه مرحومه نميام
    رفتم تو انفراديه خودم
    باهاتون قهر هم هستم
    مرحومه ، دارالتأدیب ديگه؟
    پپري ز ذ ديگه
    يادتون باشه
    (آيكون قهر و تكون دادن كله)
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    اااا حالا قهر نکن دیگه!

    منکه نوشتم "آخی ی ی "

  11. معمار بیکار گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 12:44

    اسمش این بود که بوعلی سینا و بقیه علما و دانشمندااااای قدیم دودچراغ خوردن تا درس خوندن!ما که بیشتر دود میخوریم!تازه گاهی تو اتوبوس(لای در اتوبوس،خامهایی که رنگ آبی براشون عجیبه و…)گیر میکنیم،تو تاکسی هم که دیگه نگووووووووو
    استاد ها هم بدتر
    واقعا ما بیشتر سختی میکشیم خواهر
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    منکه تازم پامم تو ایستگاه مترو گیر کرده و شکسته. در راه کسب علم و دانشم بودم تازه

  12. مرحـــــــــــــومه مغفوره گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 13:8

    چه لووووووووووووس شده این بچه
    هر چی هم به 4 تیر نزدیکتر میشیم بدتر هم میشه
    خدا به فریاد "ایشون" برسه!!!

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    نیست روزای آخر خاطره سازی و خاطره بازی رو داره طی میکنه، حساس شده بچم
    مسیح لوس نشو دیگه

  13. یه بنده خدا گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 20:24

    سلام عزیزم
    امیدوارم امتحاناتو خوب بدی با آرامش
    تازه تو وبت لینکا رو دیدم
    همه اینجا جمع جمعن
    خوشحالم که با یه 40 چراغی دارم دوست میشم
    چون چیزی نگفتی که ننوسیم دوباره برات نوشتم
    بازم مینویسم
    بخصوص به سالروز صدای بینوایی مرغ سحرها نزدیک میشیم
    با کتابا خوش بگذره

  14. یه بنده خدا گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 20:41

    تو هم که فیلتر گذاشتی ؟؟؟؟؟

  15. Memorialist گفته :

    شنبه 22 خرداد1389 ساعت: 21:26

    داشتم شام می خوردم و تصور می کردم که یارو هی دست می کرد تو گوشش ! یعنی همزمان با خوردن داشتم می خوندم !
    مام این هفته سه شنبه و چهارشنبه باید بریم و کلی هم کار باید ببریم …
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    خوش بگذره