غار پریا

دیشب که از فرط عصبانیت و ناراحتی تا صبح در اتاقمو قفل کرده بودم و خوابیدم، همش فکر میکردم که اگر این اتاق رو نداشتم -که اینطور مواقع بهش پناه بیارم و درش رو قفل کنم تا کسی نتونه بیاد داخل و خودم باشم و خودم- باید چی کار میکردم؟؟…الانم دارم فکر میکنم تا ابد که تو این خونه نیستم و بالاخره یه روزی مجبورم ازدواج کنم و از اینجا برم، اونموقع باید به کجا پناه ببرم؟؟؟…بازم پریا غاری داره که بخزه توش؟ + نوشته شده در ;دوشنبه نهم اردیبهشت 1387ساعت;2:2 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در دوشنبه, 28 آوریل 2008 ساعت 2:02 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

10 پاسخ به “غار پریا”

  1. شاهزاده کوچولو گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 2:7

    خیلی قشنگ بود …
    خوشحال می شم سری هم به من بزنی

  2. کامیار گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 2:9

    برای دقایقی می تونی ذهنت رو ببندی اون موقع…

  3. مه دی گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 2:11

    سلام

    زندگی رویا نیست.
    زندگی زیبایی ست.
    میتوان٬
    بر درختی تهی از بار٬ زدن پیوندی.
    میتوان در دل این مزرعه خشک و تهی بذری ریخت.
    میتوان٬
    از میان فاصله ها را برداشت…

    بر حسب اتفاق و پرسه های اینترنتی به وبلاگ شما برخوردم. من از آن دسته آدمهایی نیستم که با دیدن هر وبلاگ به به و چه چه راه بیاندازند و بدون اینکه حتی مطلبی را خوانده باشند شروع کنند به تعریف و تمجیدهای متزورانه.
    من اندکی از مطالبت را به صورت آنلاین مطالعه کردم. وبقیه را هم به حافظه کامپیوترم دادم تا در وقت مناسب تمامی اش را بخوانم.
    اگر دوست دارید که این اتفاق تبدیل به آشنایی وبلاگهایمان شود؛ خوشحال می شوم که به کلبه ی دیجیتالی من هم سری بزنید و نظراتتان را بیان کنید.من در وبلاگم در وادی ادبیات و فلسفه و … سیر می کنم.
    اگر هم مایل به تبادل لینک بودید به من خبر بدهید تا در یک اقدام دو سویه پیوند وبلاگهایمان را جشن بگیریم!
    چشم انتظار آمدنت می مانم…

  4. کاوه گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 12:53

    نظر منم مثل شازده کوچولوئه. خیلی قشنگ بود به منم سر بزن

  5. کاوه گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 12:57

    در مورد اتاق هم بعد از دواج کلیدشو بردار برو هر وقت لازم شد دوباره ازش استفاده کن

    خارج از شوخی سعی کن مشکلات رو زیاد سخت نگیری.

    از لینکی هم که در مورد پدر پیو داده بودی خیلی ممنون. خیلی جالب بود.
    مرسی

  6. اشکان گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 17:17

    سلام

    ازت خبری نیست

    دیگه اون وری نمیای؟

    من لینکت کردم تو این کار رو نمیکنی؟

    منتظرتم

    راستی برای ازدواج شرط اتاق شخصی برای آقای داماد بذار

    البته اون دیگه مامان و بابا نیست با لگد میزنه در و اتاق رو رو سرت خراب میکنه

    بای

  7. اشکان گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 17:57

    سلام پریا

    داستان هانسل و گرتل رو که خوندی

    خونه شکلاتی

    اینم یه جورشه برای اینکه امثال تو گول بخورین

    فرقش اینه که جادوگر داستان بچه ها رو میخورد

    من دلم میخواد تیربارونتون کنم

    خوب اگه با تیربارون شدن موافقی دستا بالا

    مرسی که اومدی

    بای

  8. اشکان گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 17:59

    راستی

    شما چرا تو کلوب با کسی دوست نشدی

    از دختری مثل شما بعیده تک پرذ باشه

    هر چیزی زوجش خوبه

    مجرد بودن اصلاَخوب نیست

    خودم رو کاندید نکردما

    یه وقت فکر و خیال بد نکنی

  9. اشکان گفته :

    دوشنبه 9 اردیبهشت1387 ساعت: 23:40

    نمیدونم

    پریا لینکم نمیکنی

    لینکم نکنی تیربارونت میکنما

    لینکمم بکنی تیربارونت میکنم

    دستا بالا

    خبر دار

    بای

  10. 03031112 گفته :

    سه شنبه 10 اردیبهشت1387 ساعت: 0:24

    سیلام؟

    چه بامزه غار منو که نگفتی؟

    آخه منم یه غار دارم..