|
وای امروز رسما” چلاق و شل و کور و کر شدم از پا درد…خیلی تلاش کردم که لنگ نزنم و خداروشکر هم انگار یه نموره بگی نگی موفق شدم… بازم یه خداروشکر دیگه که از امروز کلاسام شروع شد و دیگه خلاص شدم و هی مخ مامان بیچارم رو نمی خورم با غرغر کردنهام(خداییش از من گلتر کیه که خودش اعتراف کنه به اخلاق هاپوییش؟؟؟)…اما خودمونیم ها،وقتی قاطی میکنم میشم هاپو(دور از جونه هاپو)
اینجارو نمیدونم اما امروز حسن قلعه یه بارونی اومد که کلی مارا همی خوش آمد…در دل با خودمان آروز کردیم که ای کاش میشد در این باران پیاده روی کنیم…اما پام درد داشت
|
+ نوشته شده در ;چهارشنبه هشتم اسفند 1386ساعت;1:28 قبل از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در چهارشنبه, 27 فوریه 2008 ساعت 1:28 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|
فوریه 27th, 2008 at 1:34 ق.ظ
چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 1:34
ما توي خودمون گرفتاريم
مثل آدما توي مه
توي دود
سري بزن
شايد تو بدوني اين عكس كيه و چرا توي اين صفحه است ؟
خوشحال مي شم بگي تا بدونم .
خوشحال
فوریه 27th, 2008 at 3:34 ق.ظ
چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 3:34
سلام
شل و چلاق رو فهمیدم . چیزی که نفهمیدم اینه که پادرد به کر و کور شدن چه ربطی داره
تو مگه خواب نداری؟ به خاطر همینه که این بلاها سرت میاد دیگه. ساعت 2 صبح تو اینترنت چیکار داری؟؟؟
فوریه 27th, 2008 at 12:18 ب.ظ
چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 12:18
سلام و ممنون از اینکه همراهیم می کنی. پایدار باشی و مقاوم .