آرشیو برای دسته ی ’روز نوشت هام’

دختر بودن یا پسر بودن؟! مسئله این است.

خدمت شما عارضم که ( چه حرفای قلمبه سلمبه ای یاد گرفتماااا) این روزا یکی از دغدغه های خانواده ما دختر یا پسر بودن بچه خواهرم هست.

اول از همه هر چی هست سالم و صالح باشه. هم خودش، هم مامان و باباش هم سالم باشن و خداروشکر که یه نی نی گولو داره میاد تو خونه…این بچه سومین نتیجه فامیل میشه و اولین بچه تو خانواده ما بعد از من.

اما مهمتر از همه اینکه اگر این بچه پسر بشه تا حدودای ۱۰ سالگی مجبوره (جدا مجبوره هااا) لباسای دخترونه تنش کنه…آخه از وقتی خواهرم اینا نامزد بودن هر جا که میدیدم لباس بچه دخترونه خوشگل دارن میرفتیم و میخریدیم. اصلا هم به سن لباس نگاه نمیکردیم فقط کرم خریدن داشتیم…اصولا ما آدمای خوشحالی (!!) هستیم…حالا ما مونیدم و کلی لباس دخترونه از سنای مختلف…دیروزم تو مترو بودم که یه دستگش پشمی خوشمله قرمز براش خریدم

+ نوشته شده در ;دوشنبه یازدهم آذر 1387ساعت;11:54 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

نوشته شده توسط در 1 دسامبر 2008 مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا دیدگاه‌ها برای دختر بودن یا پسر بودن؟! مسئله این است. بسته هستند

بالاااااخره

– این چند روزه که مامانم نیست تو خونه مثه دیوونه ها شدم…از بس صدای موزیکم رو زیاد میکنم تا از تنهایی در بیام، گوشام باباقوری گرفتن

– بالاااااخره بعد از ۳ ماه سختی، بیخوابی های پشت سر هم تا ساعت ۳ صبح و رفتن به شرکت، تو خونه حبس بودن و … امروز پروژم تموم شد…پرینت گرفتم و فرستادم صحافی تا ۳شنبه که تحویل بگیرمش…جدی جدی تو این ۳ ماه پوستم کنده شد تا تمومش کنم

– حالا باید کم کم آماده بشم برای امتحانای پایان ترم

+ نوشته شده در ;یکشنبه دهم آذر 1387ساعت;7:41 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

نوشته شده توسط در 30 نوامبر 2008 مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا یک نظر

دارم خاله میشم

دیروز عصری (یکشنبه ۳ آذر) من و دوستم تو مترو بودیم که خواهرم زنگ زد و گفت:Possetive یعنی چی؟

– کجا دیدی؟ روی چی خوندی؟

– روی تست حاملگی!!!!…یعنی چی؟…بده این؟

– یعنی مثبته خره…ببینم نکنه حامله هستی؟…

کم مونده بود تو مترو از خوشحالی جیغ بکشم…فورا رفتیم داروخانه و یه تست دیگه خریدیم که مطمئن بشیم درسته یا نه…بازم مثبت بود. اما هنوز باورمون نمیشد تا صبح بشه و بره آزمایش خون بده.

امروز صبحم رفت آزمایشگاه و جواب مثبت بوده…دیگه از خوشحالی نمیدونیم چی کار کنیم…به هر کسی میگیم باورش نمیشه…آخه ۳ سال بود که مشکل داشتن. ۳ ماه پیشم دکتر جوابش کرد. تا اینکه رفتیم مشهد. در اصل رفتن مشهد ما نذری بود که مامانم برای خواهرم کزده بود که خداروشکر هم رو سفید شدیم و خدا خوشحالمون کرد…خدایا شکرت هوار بار

امشبم مامانم داره سوریه تا یک هفته دیگه…خدایا به خیری و سلامتی برن و برگردن و کلی بهشون خوش بگذره

+ نوشته شده در ;دوشنبه چهارم آذر 1387ساعت;8:55 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

نوشته شده توسط در 24 نوامبر 2008 مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا 5 نظر

مگه نمیشنوی؟

خدایا! مگه نمیشنوی هر چی بهت میگم که….

 

+ نوشته شده در ;جمعه یکم آذر 1387ساعت;10:18 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

نوشته شده توسط در 21 نوامبر 2008 مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا دیدگاه‌ها برای مگه نمیشنوی؟ بسته هستند

کافه آنتراکت

چند وقتی بود قرار بود با یکی از دوستام بریم کافه آنتراکت…از تابستون چند بار قرار گذاشتیم که بریم اما چون همش درس داشتم نشد…قرار شد یکی از همین روزا که کارم کمتره پاشیم برمی با هم و حالشو ببریم

شنبه شب داشتم روزنامه اعتماد می خوندم که یه یادداشتی از علی مصفا با این مضمون داشت:

علي مصفا؛ تقريباً هيچ چيز باقي نمانده است
-چه وقت متوجه آتش سوزي سينما شديد؟

ساعت چهار صبح از سينما تماس گرفتند و خبر دادند. آتش نشاني هم خبر شد اما آنقدر آتش سوزي زياد بود که تا مهار کردنش همه چيز سوخت.

-چقدر از سينما کاملاً از دست رفته است؟

راستش تقريباً چيزي باقي نمانده است. همه چيز يا کاملاً سوخته يا آب شده است. طبقه اول که کاملاً سوخته.

-کافه «آنتراکت» چه وضعي پيدا کرده است؟

کافه آتش نگرفته اما به دليل آتش سوزي ساختمان کافه هم کاملاً ذوب شده است.

– علت آتش سوزي چه بوده؟

هنوز علت آتش سوزي مشخص نشده. فردا کارشناسان براي پيدا کردن علت به سينما مي آيند اما هنوز هيچ چيز مشخص نيست.

جدا شوکه شده بودم……تمام خیال پردازیام رفت به آتیش…دیگه اون سینمایی که همه ازش تعریف میکردن رفت تو آتیش…فقط میتونم بگم حیف از اون همه خاطره ای که سوخت و جزغاله شد و رفت

+ نوشته شده در ;چهارشنبه بیست و نهم آبان 1387ساعت;6:19 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

نوشته شده توسط در 19 نوامبر 2008 مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا یک نظر