دختر بودن یا پسر بودن؟! مسئله این است.


اول از همه هر چی هست سالم و صالح باشه. هم خودش، هم مامان و باباش هم سالم باشن و خداروشکر که یه نی نی گولو داره میاد تو خونه…این بچه سومین نتیجه فامیل میشه و اولین بچه تو خانواده ما بعد از من.
اما مهمتر از همه اینکه اگر این بچه پسر بشه تا حدودای ۱۰ سالگی مجبوره (جدا مجبوره هااا) لباسای دخترونه تنش کنه…آخه از وقتی خواهرم اینا نامزد بودن هر جا که میدیدم لباس بچه دخترونه خوشگل دارن میرفتیم و میخریدیم. اصلا هم به سن لباس نگاه نمیکردیم فقط کرم خریدن داشتیم
…اصولا ما آدمای خوشحالی (!!) هستیم
…حالا ما مونیدم و کلی لباس دخترونه از سنای مختلف…دیروزم تو مترو بودم که یه دستگش پشمی خوشمله قرمز براش خریدم

– بالاااااخره بعد از ۳ ماه سختی، بیخوابی های پشت سر هم تا ساعت ۳ صبح و رفتن به شرکت، تو خونه حبس بودن و … امروز پروژم تموم شد…پرینت گرفتم و فرستادم صحافی تا ۳شنبه که تحویل بگیرمش…جدی جدی تو این ۳ ماه پوستم کنده شد تا تمومش کنم
– حالا باید کم کم آماده بشم برای امتحانای پایان ترم

دیروز عصری (یکشنبه ۳ آذر) من و دوستم تو مترو بودیم که خواهرم زنگ زد و گفت:Possetive یعنی چی؟
– کجا دیدی؟ روی چی خوندی؟
– روی تست حاملگی!!!!…یعنی چی؟…بده این؟
– یعنی مثبته خره…ببینم نکنه حامله هستی؟…
کم مونده بود تو مترو از خوشحالی جیغ بکشم…فورا رفتیم داروخانه و یه تست دیگه خریدیم که مطمئن بشیم درسته یا نه…بازم مثبت بود. اما هنوز باورمون نمیشد تا صبح بشه و بره آزمایش خون بده.
امروز صبحم رفت آزمایشگاه و جواب مثبت بوده…دیگه از خوشحالی نمیدونیم چی کار کنیم…به هر کسی میگیم باورش نمیشه…آخه ۳ سال بود که مشکل داشتن. ۳ ماه پیشم دکتر جوابش کرد. تا اینکه رفتیم مشهد. در اصل رفتن مشهد ما نذری بود که مامانم برای خواهرم کزده بود که خداروشکر هم رو سفید شدیم و خدا خوشحالمون کرد…خدایا شکرت هوار بار
امشبم مامانم داره سوریه تا یک هفته دیگه…خدایا به خیری و سلامتی برن و برگردن و کلی بهشون خوش بگذره
شنبه شب داشتم روزنامه اعتماد می خوندم که یه یادداشتی از علی مصفا با این مضمون داشت:
جدا شوکه شده بودم……تمام خیال پردازیام رفت به آتیش…دیگه اون سینمایی که همه ازش تعریف میکردن رفت تو آتیش…فقط میتونم بگم حیف از اون همه خاطره ای که سوخت و جزغاله شد و رفت
