حالا مصدوم آماده ست!

تا دیشب ساعت یک و نیم خوب و سالم بودم. یک و نیم بود که خواستم برم بخوابم (البته بیشتر توهم خواب می زنم تا خود خواب). تو تختم نیمه درازکش بودم و دستم پشتم بود و آروم آروم می رفتم عقب که سرمو بذارم رو بالشت (دقت کنید “بالشت” هستا نه “بالش” 😉 ).

یهو نمی دونم چی کار کردم که کف دست چپم عین کاغذ خم شد. یعنی دو تا انگشت های کوچیکه و کناریش از وسط کف دست چسبیدن به اون دو تای دیگه!! بدون درد و خونریزی، به همین سادگی!

یه آی آی آی کردم و مامانمو صدا کردم که بیاد. خیال کرد دارم خودمو لوس می کنم که بکشونمش تو اتاقم و بوسم کنه، اما وقتی دید کلکی در کار نیست لابد پیش خودش گفته “طفلک ته تغاریه من”! 😉

ازین دستکش هایی که یه طرفش فلز داره، تو خونه داریم. یه دونه ازونا دستم کردم و به این امید که تا صبح خوب میشه و یادم میره همه چی خوابیدم. اما مگه تونستم بخوابم؟ تا خود صبح درد می کرد و بدتر شد. کلا دست چپم از انگشتا تا آرنج درد می کنه حالا.

الان دارم یه دستی تایپ می کنم و فقط با انگشت اشاره دست چپم کلید “ی” کیبورد رو می زنم. (یعنی آخر همکاری و همیاری دو دست 😀 )

پ.ن عنوانی: یادتونه چند سال پیش تو تلویزیون یه برنامه طنز تو برنامه کودک کانال یک نشون می داد بنام” سیبِ خنده“؟ یه آیتم داشت که جواد رضویان و یوسف تیموری توش بازی می کردن و آموزش کمک های اولیه بود!! 😀

پ.ن: میشه یه نفر داوطلبانه بیاد کمک من برای اینکه با هم کمک کنیم من موهامو جمع کنم؟؟ یه دستی نمی تونم خودم آخه! 😀

این پست در پنج‌شنبه, 18 نوامبر 2010 ساعت 9:58 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي پپري. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

19 پاسخ به “حالا مصدوم آماده ست!”

  1. معماربيكار گفته :

    پريا؟؟؟الان چطوره حالت؟؟دستت خوبه؟؟باد كه نكرده؟؟كرده؟؟؟
    ————————–
    حال خودم خوبه اما حال دستم نه… درد داره
    دارم میرم بیمارستان عکس بگیرم ببینم چیه
    :-S

  2. معماربيكار گفته :

    واااااااااااااااااااااااااااااااا آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟باد كرده؟؟؟احتمالا ضرب ديده.مراقب خودت باش عكس گرفتي منم خبر كن
    ————————–
    هنوز ورم نکرده اما رگای دستم و استخونش زده بیرون.
    دیشب بعد از اینکه خدافظی کردیم رفتم بخوابم که اینطوری شد 😀
    بعدش کلاس دارم. شب اومدم می خبرم بهت
    خودتو نگران نکن. زنده می مونم فقط بخاطر تو 😀

  3. یلدا نگار گفته :

    سلام خیلی مراقب باش..امیدوارم چیزیش نباشه
    ————————–
    سلام عزیزم
    چشم. ممنونم ازت یه دنیا
    *-:

  4. یلدا نگار گفته :

    یک شب روی دستم خوابیده بودم و یکهو از شدت درد از خواب بیدار شدم مثل بچه ها گریه میکردم و پدر و مادرمو صدا میکردم وواقعا دستم چند دقیقه بی حرکت شده بود
    ————————–
    می فهمم چی میگی. خیلی درد داره. شکر خدا که زود خوب شد

  5. عماد گفته :

    آرزو می کنم زود خوب شه.
    ————————–
    بسیار ممنونم

  6. سحر گفته :

    سلام پپری جونم
    الان چطوری؟
    دستت چطور شد؟ بهتری؟
    امیدوارم اتفاق بدی نیافتاده باشه!!!
    ————————–
    سلام
    ورک کرده یه مقدار
    امروز رفتم عکس گرفتم اما باید صبر کنم تا شنبه که برم پیش دکتر خودم
    مررسی

  7. امیر ارام گفته :

    فکر کن الان دیگه نمیتونی مانتو ابی رو بپووووشی

    ولی کاش همون موقه کمی یخ روش میذاشتی زودتر خووب میشد
    ————————–

    :)))))))
    اونموقع دردش زیاد نبود که، نصفه شب شروع کرد به درد بیشتر 🙁

  8. مهرداد گفته :

    آخي
    از دست تو و اين شيطونيات
    ولي آخه شيطوني هم كه نكردي 😐
    ايشالا زود خوب شي.
    ————————–
    یه بار بچه خوبی بودم دیگه، ببین چی شد؟! 😀
    ممنون

  9. احسان عیوضی گفته :

    من دندونم درد میکرد رفتم کشیدمش !!!
    ————————–
    یعنی منم برم دستمو قطع کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  10. phoenix گفته :

    سلام.اميدوارم كه بهتر شده باشي. ديروز كه مطلبت رو خوندم يه كوچولو خندم گرفت. و خندم كار دستم داد. فرداشب بله برون منه و دوستام ديشب رو يه برنامه استخر پارتي توي ويلاي يكي از دوستام توي كرج برام ترتيب داده بودن تا قبل از گوش مخملي شدن كامل يكم تفريح مجردي كرده باشيم. حدود ساعت 1 ظهرامروز بود كه امودم خونه و الان تخته پشتم چنان گرفته كه چهار چنگولي موندم و دارم به خودم مي پيچم. يه كپسول پيروكسيكام خوردم و اگه خوب نشم فكركنم فردا شب بايد با برانكارد برم بله برون.بازم شرمنده كه بهت خنديدم ديروز.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    ————————–
    سلام
    امیدوارم زودتر خوب بشین و زمان خوبی رو داشته باشین

  11. معماربيكار گفته :

    يعني اين راهكار آقاي عيوضي منو كُشت!!!! پهن شدم رو زمين
    ————————–
    فک کنم فردا باید برم دستمو بکنمش با این حساب 😀

  12. سحر گفته :

    پپري جون چطوري؟ دستت بهتره؟
    ————————–
    ممنون سحر جان… خودم خوبم
    دستم ورم داره. فعلا تا یه حدی تو کارام پریا یه دستم 😀
    فردا میرم پیش دکتر خودم ببینم چیه دقیقا.
    ممنون پیگیریم میکنی *-:

  13. مریم360 گفته :

    الهی!!ببینید این دختر با خودش چیکار که نمیکنه!
    اون دفعه که تا فیزیوتراپی پیش رفتی این دفعه رو خدا به خیر کنه!!!
    ————————–
    به خدا من با خودم کاری نمی کنم. به جان خودم قسم این بار نه شیطنتی می کردم نه کاری.
    😀

  14. احسان عیوضی گفته :

    در جواب کامنتتون »

    احسان عیوضی مینویسد : من وقتی دندونم رو کشیدم خوب شدم … گفتم شما رو هم راهنمایی کنم شاید خوب شدید !!!
    ————————–
    من واقعا کیف می کنم می بینم یه همچین دوستانی دارم که اینطور به یاد من هستن!!!!

  15. 1zanzalil گفته :

    چي شده دخترم؟ رو به موتي به سلامتي؟ انشالله كه سخت نميگيري و زود ميگذرن روزهاي سخت
    ————————–
    با این روحیه ای که الان به من دادین، من 100% مطمئنم که زنده میمونم!!!! 😀

  16. مهرداد گفته :

    سلام . پريا بهتري؟
    آپ كن ديگه
    ————————–
    سلام
    راستشو بخوایی ای ی ی
    بذار امشب رو رد کنم، ببینم چی میشه، چشم

  17. سحر گفته :

    در جواب كامنتت:
    مرسی عزیزم حتما این کارو میکنم
    عكس رو داشتمش عزیزم فکر کنم از توی گوگل
    راستي پپري حال خودت چطوره؟ بهتري انشالله؟
    ————————–
    امیدوارم زودتر خوب بشی
    راستش درد دارم هنوز… خوب میشه اینم. ممنون

  18. papary » Blog Archive » دستِ آبی گفته :

    […] ۴: اگه خواستین اینجاها رو هم ببینین. (+)  و […]

  19. Memorialist گفته :

    وای من الان فهمیدم که چی شد !
    یا خدا ! چی کار کردی ؟ یعنی انقدر از تجسمش دردم گرفت که اگه خودم دستم این طوری می شد انقدر دردم نمی اومد !
    مواظب خودت باش خب 🙁
    ————————–
    فکرشو نکن بابا… ممنون *-: