خواب روی شونه

عصر که داشتم از دانشگاه می اومدم خونه، تو تاکسیهای سید خندان، وسط نشستم. مسافرهای دیگه هم تقریبا همسن و سال من بودن. دختری که سمت راستم نشسته بود، یه ذره که گذشت خوابش برد و همینطور یواش یواش سرش اومد رو شونه من. خندم گرفته بود و یاد خودم افتادم که 4-5 سال پیش تو تاکسی همینطور شدم.

تو تاکسی های تجریش بودم و حسابی هم خوابم می اومد. پشت سمت راست نشسته بودم. کنارمم یه پسره بود. تا نشستم سر جام، سرمو به پشتیه صندلی تکیه دادم و خوابم برد. از این خوابای عمیق و کوتاه که وقتی بیدار میشی حس میکنی یه قرار درست و درمون با بالشتت داشتی! همینطور که خواب بودم حس کردم یکی داره میزنه رو دستم و میگه “خانوم! میشه من پیاده بشم؟” منم که هنوز خواب بودم همونطور جواب دادم آره میتونی!

دوباره آروم زد رو دستم و گفت “خانم ببخشید بیدارتون میکنم! اگر نمی تونین پیاده بشین تا من برم، من از اون در پیاده میشم. میشه خواهش کنم سرتون رو از رو شونه من بردارین؟… ببخشید، مجبورم پیاده بشم!”

تا اینو گفت واقعا خواب از سرم پرید و چشام رو باز کردم. یه ذره که به خودم اومدم متوجه شدم همینطور که خوابم برده بوده کم کم به سمت چپ مایل شدم و سرمم کم کم از پشتیه صندلی افتاده رو شونه پسره. تمام راه سرم رو شونش بوده. هم خندم گرفته بود هم داشتم از خجالت میمردم که چرا اینطوری خوابیدم من آخه؟ پسره هم که بیچاره عذاب وجدان گرفته بود از اینکه منو بیدار کرده و داره پیاده میشه.

امروزم که این دختره سرش رو شونه من بود حس کردم که یه ذره سر شونم خیس شده. حساب کردم که انقدر هوا گرمه بیچاره سرش خیس عرق شده و کلی دلم براش سوخت و همدردی کردم باهاش. آخه خودمم وقتی سرم عرق میکنه انگار دوش گرفتم.

به مقصد که رسیدیم آروم صداش کردم خانوم میشه بیدار بشین؟ رسیدیم! تا بیدار شد سریع دهنش رو پاک کرد و بعدشم شروع کرد به عذرخواهی کردن از من. متوجه شدم قضیه چیه و بهش گفتم مسئله ای نیست! از قصد نبوده که. اما بیچاره ول نمیکرد و همینطور عذرخواهی میکرد برای اینکه وقتی خوابش برده آب دهنش ریخته رو شونه من و حالیش نشده.

اما واقعا اینطور خواب های کوتاه عین آدامس که بچسبه به لباس آدم، آی ی ی همچین به دل آدم میچسبه و مزه میده که نگو! البته اگر بعدش اینطوری خجالت زده نشی.

+ نوشته شده در ;سه شنبه هجدهم خرداد 1389ساعت;10:15 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در سه‌شنبه, 8 ژوئن 2010 ساعت 10:15 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

19 پاسخ به “خواب روی شونه”

  1. وود گفته :

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 23:5

    منکه وقتی خوابم میاد و تو تاکسی و اتوبوس میشینم از بس دندونام و به هم فشار میدم تا بعد از بلند شدن از خواب قیلولم خجالت زده نشم، دندونام تا نیم ساعت درد میکنه که خواب مذکور کوفت میشه برام
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    هر طوری که راحتی همونطور باش همیشه

  2. نیکو شایان گفته :

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 23:9

    یه اعتراف
    عاشق وبلاگت شدم که هربار بازش میکنم برام یه شیفتگی خاص به همراه داره
    تمام مطالبت مدون استثنا برام جالبن!!
    چه خوشحالم که جزو دوستانتم

    آیکون یه نیکو با نیش باز و عواطفی پااک که مثل یه هاله ی نور بالای سرش در چرخش هستن!!!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    تو که خودت بهتر از من مینویسی.
    اما به هر حال دل به دل راه داره شدیدا
    منم همینطور، خوشحالم که جزو دوستامی + (آیکون باز به من رو دادن پررو شدم)
    از کدوم هاله ها؟ همونا که تو سازمان ملل هم بود؟

  3. مرحـــــــــــــومه مغفوره گفته :

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 23:31

    ای جان
    چه مهربونی تو…
    ولی روی شونه های تو خوابیدن هم باید خوب باشه ها!!!!

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    چطور مگه؟

  4. فائزه گفته :

    سه شنبه 18 خرداد1389 ساعت: 23:57

    وای خاک ِ عالم ..
    من اگه جای ِ دختره بودم از خجالت آب میشدم، آخه منم مثل ِ اون آب ِ دهنم موقع ِ خواب گاهی میریزه بیرون!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    تو خواب که دست خود آدم نیست…بیخیال

  5. روشنا گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 2:39

    عزیزم یادت باشه ها
    شما قبلا سرتو روی شونه یک جننننننننس مخالف گذاشتی
    صاحب تجربه ای ها
    اما مردم از خنده
    دلم برای اون دختره طفلک خیلی سوخت!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    چرا شایعه میکنی!!!
    بیچاره یه سره عذرخواهی میکرد…دیگه من رامو کشیدم اومدم

  6. مینو گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 9:32

    منم اینجوریم … ینی به محض اینکه بشینم توو ماشین … حرکتش واسم مثه لالائی میشه و خوابم میبره …
    توو تاکسی سعی میکنم گوشه بشینم که سرمو به شیشه تکیه بدم … ولی اگرم وسط بشینم … خودمو سر میدم پائین که سرم کامل روو پشتی صندلی باشه …
    توو اتوسم اکثرا کنار شیشه ام … ولی یه بار یه بار که رو صندلی عقب … وسط … نشسته بودمو داشتم از خواب میمردم … خانومه دید که من دارم میفتم به زور سرمو گذاشت رو شونش … منم از خجالت خواب از سرم پرید …
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    نه بابا من تو ماشین بیدارم اکثرا مگر اینکه خیلی خسته باشم
    خانومه هر قدرم مهربون باشه به پای اون پسره که نمیرسه

  7. معمار بیکار گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 10:6

    فقط خندیدم.خیلی خندیدم!
    همون دیگه زلزله چند سال قبل کار تو بوده!سرت رو میذاری رو شونه جنس مخالف؟؟؟وا چه جسارتا

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    خواهر جان خودمم دست کمی از زلزله ندارم
    شماها آروم بودنم رو دیدین

  8. معمار بیکار گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 10:45

    در جواب کامنتت که ساباط چیه:
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    کوچه های سقف دار،در مناطق گرمسیر ازین ها زیاد هست.تو اصفهان که دیگه خیلی هست
    این لینک رو ببین متوجه میشی

    http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%B7
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    دست شموما درد نکنه آبجی…ج..نی رو از جهل رهانیدی

  9. مسيحا گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 13:17

    به به
    چشم و دلمون روشن
    حالا من فقط آروم شمارو ديديم
    يعني اگه شيطون بشي چي ميشــــــــــي!!!
    در مورد پسره:
    چشم و دلمون روشن
    خواهر طبق قانون جديد
    اين عطف به ماسبق ميشه(اگه فهميدي چي گفتم)
    لذا شوما بايد جريمه بشويد
    مبلغ جريمه به نرخ زمان حكم ميشه 100.000 تومان
    3% ماليات مياد روش
    و مخلفات
    بعد به نرخ روز حساب ميشه
    البته ميتونيم با يه اكبر جوجه جمشيديه براي جمع فيسلش بديم
    قبلتم
    ===
    البته زودتر جمشيديرو بپذير وگرنه شوما دمه دستي
    جريمه اون يكي دختررو با بذاق رو هم با توحساب ميكنيما
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    آقا من یه چیز گفتم، چرا جدی میگیرین حالا؟
    متوجه نشدم یعنی چی عطف به ماسبق؟!!!
    میگم تو جدول مالیات تصاعدی بذاری بهتره ها!!!
    اکبر دیگه قدیمی شده، با بریونی یا سیب و توت فرنگی چطوره؟ خاصیت هم داره ها

  10. معمار بیکار گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 13:57

    خوب دیگه میشیم یه تیم ِ کامل بلایای طبیعی!
    من سیل تو زلزله
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    بیچاره…

  11. معمار بیکار گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 14:36

    میبینم که در دنیای مجازی تشریف دارید و فرت فرت کامنت میگذارید
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    میبینم که شما هم همچنان معمار بیکارید و فرت و فرت دارید جواب میدین

  12. معمار بیکار گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 14:39

    بله ما اینیم دیگه!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ما هم اونیم دیگه

  13. مسيحا گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 15:17

    آخ جووووووووون
    اصلا يادم نبود
    همون سيب و توت فرنگي از همه بهتره
    البته بايد مراقب پاشنه كفش و سايز كفش هم باشيما؟!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    من به کفش و پاشنه و اینا کاری ندارم اصلا، من منظورم دقیقا خود توت فرنگی و سیب بود، جلافت

  14. مینو گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 16:6

    ماااااااااااااامااااااااااااااان …
    خو من چیکار کنم !!!؟؟؟
    ما از این شانسا نداشتیم خو …
    حالا هی دل ما رو بسوزون …[دلشکسته]
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

  15. غیاثی گفته :

    چهارشنبه 19 خرداد1389 ساعت: 16:19

    سلام و خسته نباشی
    دوست من اگه محبت کردی و به وبلاگ من هم سر زدی حتما قسمت پستهای برتر رو هم نیگاهی بنداز
    یا علی
    منتظرتون هستم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    سلام و خسته نباشید
    آقا محبت کیلو چنده این دوره زمونه؟

  16. امیر ارام گفته :

    پنجشنبه 20 خرداد1389 ساعت: 0:49

    بیبنم مانتوی ابی که نپوشیده بودین؟؟؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :


    نه مشکی بود اینبار…آبیه مخصوص چشم غره رفتنه

  17. لبریز گفته :

    پنجشنبه 20 خرداد1389 ساعت: 11:22

    من اینقدر آدم معذبی هستم… هیچ وقت تو این جور شرایط خوابم نمیبره!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    من تا ببینم خوابم میاد، دیگه هیچی حالیم نیست

  18. Memorialist گفته :

    جمعه 21 خرداد1389 ساعت: 12:48

    وایییییییییییی
    بیچاره چقدر خجالت کشیده !
    منم یکبار خوابم برد ولی انقدر استرس داشتم که اشتباه پیاده نشم فرصت نشد سرم رو بذارم رو شونه کسی ! 5 دقیقه بعدش پریدم ! چقدرم که چسبید !
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    من یه بار جا موندم تو اتوبوس…شاید نوشتمش

  19. احسان عیوضی از افریقا گفته :

    چهارشنبه 26 خرداد1389 ساعت: 10:32