یک فروند آدم متوهم!

آقا چاپ این مقاله ما هم شده یه داستانی برای خودش.

امروز برای دومین بار بردم به استاد تحویل بدم، باز دوباره کلی ایراد ازش گرفت. آخر سر هم گفت “امتحانات رو بده و بعد با خیال راحت بشین روش کار کن. هل هلی کار کنی خرابش میکنی.”

هر استاد دیگه ای غیر از این استادم بود عمرا اینطور پیگیری میکردم!! البته بر همگان که نه، اما بر خودم واضح و مبرهن است که این حرفم زری بیش نیست. چون چاپ این مقاله خیلی برام مهمه، مخصوصا که استاد راهنمامم دکتر ع باشه.


امروز آخرین کلاس رو هم رفتیم و تمام! این هفته بکوب باید درسام رو بخونم. شنبه دیگه اولین امتحانمه.

تا الان از ۶ تا درسی که باید امتحان بدم، مدیریت مالی بغیر از ۱ مبحث، میانه بغیر از ۲ مبحث، اصول بغیر از ۲ مبحث رو خوندم. باقی درسامم رو هم هنوز نخوندم.

باز دم امتحانا شد و قیافه من دیدنی شده! ابروها پاچه بز، حموم یک روز در میون چون وقت نمیشه هر روز برم، صبح که پامیشم موهام رو میبندم پشت سرم و د بسم الله، ناخن ها از ته کوتاه و بدون لاک و هیچی چون وقت ندارم هر ۲ روز درمیون بهشون یه حالی بدم، چشا وق زده بیرون از بس که درس میخونم. خلاصه کپکی میشم برای خودم.

خوبه تو این مدت یه خواستگارم بیاد… باز من توهم زدم!

+ نوشته شده در ;پنجشنبه هفدهم دی 1388ساعت;11:58 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در پنج‌شنبه, 7 ژانویه 2010 ساعت 11:58 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

Comments are closed.