If You were Gone

دیروز نشستم برای امتحانا یه برنامه خوب ریختم. طبق این برنامه برای هر درسی ۵ روز گذاشتم. مطمئنم با کمک خدا جونم -مثل همیشه- و تلاش خودم بازم همه رو ۲۰ میشم.


اینم یه آهنگ دیگه از Alexander Rybak بنام If You were Gone.(قبلا اینجا ازش نوشتم). این آهنگشم خیلی دوست دارم. این چند روزه خودم رو خفه کردم بس که فقط همینو گوش کردم. هر وقت گوشش میکنم کلی تو چشام اشک جمع میشه. نمونش چند روز پیش تو مترو…یه آهنگ دیگه هم بعدا ازش میذارم. 


آهنگ تقدیر شادمهر عقیلی رو هم خیلی دوست میدارم. هر وقت گوش میکنم کلی ….


شوهر خواهر گرامی ترم با پسر عمه گرامیشون این چند روزه تشریف بردن کیش. قرار بود منم برم، اما، فعلا که اینجام و نشد برم. خواهرمم که دکتر بهش گفت “نری بهتره چون ممکنه -خدایی نکرده- یهو دوباره یه مرضی چیزی بگیری این ماه آخریه و دردسر بشه”. در نتیجه ضعیفه ها (مامان، پدیده و من) موندیم تهران.

من و مامانم دیشب خونه خواهرم اینا موندیم. من زودتر رفتم خوابیدم و قرار بود که وقتی اونا خواستن بخوابن منو صدا کنن که بیام تو حال بخوابم (چون رو تخت که بخوابم بس که وول می خورم تو خواب، یهو پرت میشم پایین). اما صدام نکردن و رو همون تخت، کنار خواهرم خوابیدم.

آقا تا خود صبح پلک رو هم نذاشتم از ترسم. نیست که خیلی خوب و عین آدم(!!!) می خوابم، همش میترسیدم یه لگدی، مشتی، چیزی ول بدم تو شکمشو خر بیار و باقالی بار کن…صبح که پاشدم حسابی گیج خواب بودم.


سر شبی پاشدیم بریم بیرون یه چرخکی بزنیم و اگه بشه تجریش یه بستنی اکبر مشتی هم بخوریم. چشمتون روز بد نبینه. بستنی که نخوردیم هیچ، کلی دود ماشین خوردیم و موندیم تو ترافیک. اما سر راه یه سری به قنادی بی بی زدیم و از اون کیک های شکلاتیش گرفتیم.

+ نوشته شده در ;شنبه شانزدهم خرداد 1388ساعت;12:36 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در شنبه, 6 ژوئن 2009 ساعت 12:36 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع خاطرات یک دانشجوی ترم آخری, روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

4 پاسخ به “If You were Gone”

  1. Joker گفته :

    شنبه 16 خرداد1388 ساعت: 7:53

    سلام؛ پست امروزتون خیلی کلاس داره چون عنوانش را یک اسم خارجکی گذاشتید…
    اگر شما دیشب را خوب نخوابیدید من هم همینطور؛ اگر شما کیش نرفتید من هم شما را درک می‌کنم چون… با ما پنجشنبه و جمعه اسباب‌کشی داشتیم و خلاصه…

    نه شب را راحت خوابیدم و نه توی این دو روزه نتوانستیم پای سیستم بشینیم…

    شما را درک می‌کنم…
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جدا شما فکر میکنید این کلاس داره؟
    چه همدردی واقعا

  2. مبین.م گفته :

    شنبه 16 خرداد1388 ساعت: 13:29

    خواهر بی زحمت دم دستت اون گونی 20کیلویی رو بده
    میگم خواهر خوب مسیر تجریش رو فرت و فرت میری و میای هاااا….دوشنبه زنجیره سبز رو میری؟!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    میدونستم اینو میگی برادر…از حالا تا وقتی همه نمره هام اعلام بشه منتظر باش
    کی فرت و فرت رفتم؟
    می خوام بیام اما تا 5 کلاس دارم و تا برسم تهران میشه 8

  3. مبین.م گفته :

    شنبه 16 خرداد1388 ساعت: 19:56

    خوبه!!….به ته دیگش میرسی
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    برادر گفتی ته دیگ، هوس ته دیگ سیب زمینی برشته کردم

  4. پرهام گفته :

    دوشنبه 18 خرداد1388 ساعت: 22:24

    مـــــــــــــــــع
    هر درسی 5 روز؟ چی کار می کنید؟
    من یه هفته فرجه داشتم- این هفته 5 تا امتحان!
    (راستی ببخشید شاید تا شنبه نشه بیام!)
    —-
    اینو نمی شناسم! جالبه ها(توضیح جالبه ها: که یه خواننده رو نمی شناسم!)
    —-
    آلبوم جدید خواجه امیری بیشتر به من می خوره!
    —-
    بله مشخصه! اگه بیدار بودید که می رفتید تو حال می خوابیدید!

    —-
    اسم خوردنی نیارید
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    طی 5 روز می خوام جزوه ها و کتابام رو بخورم…دقیقا کاری که ترمای پیش هم انجام میدادم

    برادر فکر کردی خنگم که اینطوری توضیح میدی
    خواجه امیری که اصلا نگو…ما هم دوستش میداریم