بافیتن

– تو این یه هفته فرجه ای که داشتم -مخصوصا تو این چند روز تعطیلی- کلی حرکات محیرالعقول انجام دادم. از صبح خروس خون، علی الطلوع، ساعت ۱۱ صبح(!!!) تا موقعی که سوپورا کارشونو شروع میکنن، ۵ یا ۶ عصر(!!!) طبق کونداکتوری که برای خودم نوشته بودم مشغول خر خونی بودم…امروز هم دوره هام تموم شد و از این به بعد هر چی بخونم تو فواصل بین امتحاناس…خدایی میبینی چه آدم با برنامه ای هستم؟

این همه آسمون ریسمون بهمدیگه بافیتم (یکی از صرفهای فعل بافتن هست) که به روی خودم نیارم از شنبه امتحانام شروع میشه ه ه ه ه!

– صرف فعل بافتن: بافیتم….بافیتی…بافت

                         بافیتیم…بافیتین…بافیتن

+ نوشته شده در ;پنجشنبه نوزدهم دی 1387ساعت;7:49 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در پنج‌شنبه, 8 ژانویه 2009 ساعت 7:49 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

یک پاسخ به “بافیتن”

  1. اورمزد گفته :

    پنجشنبه 19 دی1387 ساعت: 20:3

    به به میبینم که دهه مبارک امتحانات برای شما چقدر مهم میباشد.
    خوش به حال خودمان که این ترم یه 3 واحدی بیشتر نداریم.

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خدمت شما دوست عزیز باید عارض شوم که بنده از خرخونهای مقیم مرکز هستم که از ارادت خاصی نسبت به اهل بیت درس و مشق برخوردار میباشم. باشد که مورد قبول درگاه دانشگاه و اساتید واقع شود