چهارده بدر

امروز صبح خیلی شیک، در حالی هم که خیلی عجله داشتم -خداییش نمیدونم برای چی عجله داشتم؟- رفتم دانشگاه و دیدم اساتید محترم و محترمه منت گذاشتن بر فرق سر ما دانشجویان گرامی و نیامدند…ما دانشجویان پویا، ساعی، پشت کار دار و مشتاق درس و مخشق(!) و …(دیگه صفت کم آوردم)، هم که حاضر نیستیم وقت گرانتر از طلامون رو -اونم تو این بازار هیری ویریه گرونیه طلا و سکه- بی ارزش مصرف کنیم، به سمت پارک چیتگر رفتیم و با جدیت هرچه تمامتر به امر ورزش مفرح و شاد دوچرخه سواری رو آوردیم…حالا درس نبود که نبود، طوری نمیشه که! ورزش رو که ازمون نگرفتن؟گرفتن؟!… اما خداییش خیلی خوب بود و کیف کردم حسابی. به به! به به! 

اما یکی از اساتید گرامی که اصولا” از اساتید پایه دانشگاه هست، اومد و با جدیت هرچه تمامتر از جدیت ما در امر ورزش، درس داد…بالاخره دست بالای دست بسیار است دیگه!

+ نوشته شده در ;چهارشنبه چهاردهم فروردین 1387ساعت;9:32 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در چهارشنبه, 2 آوریل 2008 ساعت 9:32 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

4 پاسخ به “چهارده بدر”

  1. کاوه گفته :

    چهارشنبه 14 فروردین1387 ساعت: 22:14

    سلام

    خوشحالم که وقت با ارزشتر از طلاتونو رو به باطل صرف نکردید. انشالا اون استاده هم کلی بهتون مشخ! گفته باشه

    راستی عکش جدیدتون هم مبارک. قبلی به نظر خشنگتر بود

  2. کاوه گفته :

    پنجشنبه 15 فروردین1387 ساعت: 1:17

    بازم سلام

    نوشتنم زیاد حساب کتاب نداره. وقتی کرمش میافته باید سریع بنویسمو پستش کنم. به مواقعی که چیزی نمینویسم در. شما هم هر وقت حس و حال و وقتشو داشتید بخونید
    ژسرم امروز رفت مدرسه اما من کماکان در تعطیلی به سر میبرم. حوصله امم حسابی سرریز شده

  3. کاوه گفته :

    پنجشنبه 15 فروردین1387 ساعت: 1:18

    ژ همان پ است با همان طراوت و شادابی

  4. saeed p.s lord گفته :

    شنبه 17 فروردین1387 ساعت: 21:34

    saeed taba tabaii hastam mishnasiii ke………..heyf