این خانم ها…!!!

وای که از دست این خانم ها!!!!خودم یه خانم هستم اما هیچ وقت نتونستم این خانم ها رو تحمل کنم. گاهی آرزو میکنم ای کاش خدا من رو هم آقا آفریده بود.

حتی تعداد دوستای دخترم هم بیشتر از تعداد دوستان پسرم نمیشه.(واضح هست که  منظورم Boy Friend نیست).نمیدونم چرا اما این خانم ها یه اخلاقای یه جوریی دارن که نمیتونم تحملشون کنم.

یه نمونش این پشت چشم نازک کردناست.آخه یکی نیست بگه من و تو که یکی هستیم،چیزی از هم نسبت به هم بیشتر یا کمتر نداریم،پس این پشت چشم نازک کردنت چیه دیگه؟!

خدا اون روز رو برای هیچ مخلوقی نیاره که یه خانمی یه کاری رو برات انجام بده. وای که تا اونور قیامت منتش رو میذاره رو سرت که من فلان روز فلان کارو برات انجام دادم.خب بابا،تو اگر این کارو کردی دوست داشتی انجام بدی،لطف کردی…مرسی. اما دیگه چرا منت میذاری؟اگرم یه کاری رو میکنی دیگه چرا منتظر عوضش هستی؟یا کاری رو نکن برای کسی،یا اگرم میکنی دیگه منت نذار و از طرف توقع انجام کاری رو نداشته باش.

یکی دیگش که واقعا” تحمل کردنش برام عذاب آوره این بحثها و غیبتهای زنانه هست.وای ی ی ی ی که اگر تو یه جمعی سه تا خانم باشن،کافیه دیگه!! طلا و جواهر،مبلمان،لباس،رنگ پرده ها،مدل دماغ(که امروز سر بالا مده و فردا مدل سر پایین)،رنگ ماشین لباسشویی،آخرین مدل دستبند اقدس خانم که شوهرش برای سالگرد ازدواجشون خریده،صغری خانم که اجاقش کوره و بچه دار نمیشه و داره میره پیش یه دعا نویسه که رو دست نداره تا یه باطل السحر بگیره و جادو های خواهر شوهرش رو باطل کنه،شوهر شمسی خانم که بعد از ۳۰ سال زندگی مشترک با یه زن دیگه…بله،حراج فلان پاساژ،رنگ موی زن برادر شوهرشون(همون جاریشون) که اصلا” هم بهش نمیاد و شده عین انتر،برادر زادشون که یه پسره ی ماه رو خر کرده و داره باهاش ازدواج میکنه و غیره و ذالک د مده میشه و از مد میافته که بحث مادر شوهر و خواهر شوهر،عروسم اینو گفت،من اینو گفتم،یا دیگه خیلی حاد باشه پای شوهره هم میاد وسط،از مد نمیافته.

وقتی تو یه جمعی هستم که هم خانم هست و هم آقا،اکثرا” ترجیح میدم که با آقایون وارد بحث بشم تا خانم ها یا نهایتا” اگر چاره ای نداشته باشم،ساکت میشینم یه گوشه و نگاه میکنم فقط.البته تو این نگاه کردن ها هم چیزای خوبی دستگیرم میشه.

اینم اضافه کنم که البته گاهی هم آقایون از این بحث ها دارن ها،نه اینکه فقط مختص خانم ها باشه اما درصدش کمتره نسبت به خانم ها.

این تحمل نکردن من حتی به محیط کاریم و درسیم هم میرسه.توی محیط کاریم یا درسیم هم بازم ترجیح میدم که با آقایون کار کنم یا با اساتیدی که آقا هستن کلاس وردارم.چون فکر میکنم و بر این باور هستم که آقایون خیلی کم پیش میاد که تا به یه جایی میرسن خودشون رو بگیرن و کلاس الکی بذارن و چمیدونم،هی پشت چشم نازک کنن و برای هم دیگه بزنن.

خدا به داد آخر عاقبت خودم برسه که چی میشم!؟ با جلد خانم ها،خانم ها رو نمیتونم تحمل کنم.

+ نوشته شده در ;چهارشنبه بیست و چهارم بهمن 1386ساعت;1:53 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در چهارشنبه, 13 فوریه 2008 ساعت 1:53 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

یک پاسخ به “این خانم ها…!!!”

  1. کاوه گفته :

    پنجشنبه 25 بهمن1386 ساعت: 0:15

    سلام این پستت خیلی باحال بود. چون چند روز قبل یه خانم دیگه درست برعکس اینا رو نوشته بود. یه سر به وبلاگ هانیل بزن تا خودت متوجه بشی:

    http://mahko0om.blogfa.com/post-72.aspx