درد گشتنی کشیدم که مپرس….

این هفته واقعا” هفته شلوغی رو داشتم. همش درگیر ثبت نام بودم که واقعا” خوش یه ۱۷ خان رستمه( ۱۰ اضافیشم نکته انحرافیه)

به خاطر اینکه دانشگاهم راهش حسابی دور هستش و خارج از تهران هستش توی مترو واقعا” خل میشم تنهایی. منم عادت دارم که در حین گوش دادن به موزیک یه چیزیم بخونم. و ترجیح میدادم که اون خوندنی چلچراغ باشه. 

 روز جمعه که رفته بودم تو سایت دیدم که شماره جدید رو زدن. واقعا” آفرین باید گفت به این حماسه سازان آشفته. واقعا” عجیب بودش و واقعا” عجیب بودش و بازم عجیب بودش که قبل از اینکه مجله روی کیوسک بیادش توی سایت دیدمش . روز شنبه رفتم دم کیوسک و با یه لبخند پیروزمندانه سراغ مجله رو گرفتم که آقاهه گفتش: نه ه ه ه ه ه( به همین کش داری) نیومده. منو میگی شدم ضایعتا روز دوشنبه نگرفتمش و بعدا” فهمیدم که مامور پخش برایشون نیاورده. تا کجاها رفتم که مجله رو گیر بیارم عاقلان دادند.

اما شماره این هفته واقعا” عالی بودش.روزی روزگاری ایران واقعا” عالی بودش. وقتی میخوندمش به خودم که از نژاد آریایی هستم افتخار میکردم.

از همه جالبتر پز شانزه لیزه در تهران و جان مهم است یا چند کیلو چربی؟ بودش. این آخری و که خوندم یه ذره روحیه گرفتم 

در مورد باقی مجله هم اصلا” حرف نداره. فقط نمیدونم چرا این هفته ساندویچ نداشتیم

راستی با اینکه میدونم شاید گذری اومده باشی وبلاگ منو بخونی یه سوال از دارم؟ و خواهش میکنم که جوابش رو توی نظرها برام بده. تو هم به ویروس چلچراغ مثل من دچاری یا نه؟

+ نوشته شده در ;جمعه چهارم اسفند 1385ساعت;2:40 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 23 فوریه 2007 ساعت 2:40 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

Comments are closed.