بچه دختره!
خبر بد اینه که بالاخره مامانم مجبور شد امروز تو آرنج دست راستش تزریق کنه. ۸۰ جلسه فیزیوتراپی کرد اما اون سوریه رفتن لعنتی همه چیز رو بر آب کرد. اگر اونجا حموم نمیرفت و آب یخ نبود و سرما نمیخورد مجبور نبود تزریق کنه امروز…بازم خدارو شکر که اگر خدا دردی رو میده، درمونش رو هم میده.
اما خبرای خوب!
ساعت ۵:۱۵ عصر از دانشگاه رسیدم خونه و فورا نشستم غذا بخورم. ساعت ۵:۲۰ دقیقه بود خواهرم زنگ زد و گفت تا ۱۰ دقیقه دیگه آماده باشین ما میاییم دنبالتون بریم سونوگرافی سه بعدی برای تشخیص جنسیت بچه.
این مطبی که امشب رفتیم دکتر اجازه نمیده که همراها برن داخل، تو سالن انتظار یه مانیتور گذاشته که همراها ببینن تو شیکم مادره چه خبره… همینطوری که داشتم فیلم میگرفتم دقت هم میکردم که ببینم بچه چیه؟! یهو گفتم دختره! منشیه گفت “مگه شما دکتری؟ دکتر بهنیا باید تشخیص بدن!”…خواهرم که بیرون اومد نیشش تا دم مخچه هاش باز بود از ذوقش. یهو زد زیر گریه و گفت “بچه دختره.”. همه چیزش هم کاملا سالمه خدارو شکر…وای خدا جونم هوارتا شکرت که یه بچه سالم دادی بهمون و بازم شکرت که دختر دادی بهمون. هممون عاشق دختریم.
اینطور که دکتر تخمین زده ۳ امرداد بدنیا میاد. منم که ۸ امرداد تولدمه. خاله و خواهر زاده میشیم امردادی…باور نمیکنین اگر بگم هر شب دارم یه نقشه میکشم که برای خواهرزادم چی کارا میکنم و چیا بهش یاد میدم و کجاها میبرمش. همش دارم حساب میکنم که سال دیگه این موقع چند ماهشه و چی کارا میتونه بکنه.
جمعیت مونث خونمون از امشب شده ۴ نفر.
خبر خوب بعدی اینه که ۲۰ اسفند میشه ۷ سال که خواهرم و شوهرش عقد کردن….با اینکه اون روز هممون گریه میکردیم از کاری که پدر پرهام انجام داد، اما خاطره خوبش رو داریم که خدا یه داماد خوب بهمون داد. خداروشکر که خواهرم سر خونه زندگیه خودش رفته و من یکی بهشون افتخار میکنم.
13 پاسخ به “بچه دختره!”
مارس 10th, 2009 at 9:14 ق.ظ
سه شنبه 20 اسفند1387 ساعت: 9:14
وا؟ یعنی ملت میشینن تو سالن دل وروده مادرو میبینن؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
دل و روده مارو نه. یعنی مال هیچکیو نه.
فقط بچه رو میبینن. فقط خانواده طرف
مارس 10th, 2009 at 9:15 ق.ظ
سه شنبه 20 اسفند1387 ساعت: 9:15
دختر دوست میداریم قدومش مبارک باشد
مارس 10th, 2009 at 12:59 ب.ظ
سه شنبه 20 اسفند1387 ساعت: 12:59
به به خواهر مبارک باشه…..بنده به شخصه عاشق نی نی دختر می باشم…..نی نی پسر اصلا هیجان نداره…..چطوری خاله پریا؟!!!
مارس 10th, 2009 at 5:22 ب.ظ
سه شنبه 20 اسفند1387 ساعت: 17:22
من خاله نمیشممیشه نی نی شما منم خاله خطاب کنه؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
آخی ی ی …باشه بهش میگم. فقط باید یه 2 سالی تحمل کنی تا به حرف بیافته
مارس 10th, 2009 at 7:52 ب.ظ
سه شنبه 20 اسفند1387 ساعت: 19:52
آخیییی.بیچماره خواهر مسی…..خواهر بیا من یکی از خواهرام رو میدم به تو!
مارس 10th, 2009 at 9:58 ب.ظ
سه شنبه 20 اسفند1387 ساعت: 21:58
برادر ما یه دونه ایم وضعمون اینه وای به وقتی که دو تا شیم
مارس 10th, 2009 at 11:41 ب.ظ
سه شنبه 20 اسفند1387 ساعت: 23:41
اوه اوه اوه!….خواهر ما یکی یه دونه است!…..کاش من جای تو بودم!
مارس 11th, 2009 at 10:17 ق.ظ
چهارشنبه 21 اسفند1387 ساعت: 10:17
کانگاراجولیشن
مارس 11th, 2009 at 6:48 ب.ظ
چهارشنبه 21 اسفند1387 ساعت: 18:48
یک دو سه رفع ابهام میکنیم: ما از جنس خودمان یه دانه ایم والا یه برادر داریم به از شما نباشد یه پارچه آقاس
مارس 11th, 2009 at 8:12 ب.ظ
چهارشنبه 21 اسفند1387 ساعت: 20:12
خوشا آقایی به سبک پارچه ای!(دفعه آخرت باشه قماش پسر رو با واحد چینی و کاسه بشقاب اندازه گیری می کنی!!)……برادر مرتضی چی چی لیشن؟!!
مارس 11th, 2009 at 8:13 ب.ظ
چهارشنبه 21 اسفند1387 ساعت: 20:13
اِ! مگه شما دکترید؟
خدا به داد این خواهر زاده برسه. احتمالاً مثل چند پست قبل همه جا رو هم پیاده می خواید ببرید دیگه؟
یه روز دیر رسیدم. سالگرد عقدشون مبارک باشه
میگم نمیشه به جای خواهر به شما گفت خاله؟ بهتره ها
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
نه ه ه ه ه….من از همین حالاشم دارم به خواهرم یاد میدم که به بچش یاد بده به من بگه پریا نه خاله
مارس 11th, 2009 at 8:57 ب.ظ
چهارشنبه 21 اسفند1387 ساعت: 20:57
تبریک می گوییم!
ب دنیا آمد چنان ماچش کنید که …
خیلی دیگه …
مارس 13th, 2009 at 8:12 ب.ظ
جمعه 23 اسفند1387 ساعت: 20:12
ولی خاله بهتره ها! مثلاً بیام بگم خاله پریا!
نظرتون عوض شد بگید
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
تورو خدا نگووووو!
همون پریا بهتره. گفتم که از حالا دارم به خواهرم تاکید میکنم ……