دل واموندم
از عصر تا حالا دارم دیوونه میشم.دوباره فیلم یاد هندستون که هیچ،یاد ونیز و یونان و دبی(!) کرد.بعد از ۴-۵ ماه که داشت کم کم یادم میرفت و داشتم هی خودم رو به بیخیالی میزدم و هی خودم رو دلداری میدادم و هی دیوونه بازی در میاوردم که نه ه ه…هیچیم نیست…نازی نازی،خوب میشم…دوباره امروز یادم اومد.حالا خدا میدونه که تا کی این فیل من می خواد جهان گردی و ول گردی کنه؟خدا بگم چی کارت نکنه؟! از عصری که وبلاگ دوستت رو برام خوندی،دیوونه شدم باز.راستش به دوستت حسودیم شد.
با اینکه آدم رکی هستم و راحت حرفم رو میزنم اما نمیدونم چرا گاهی اونی رو که باید بگم نمیتونم بگم و بعدا” مثل الان هی خودم رو لعنت میکنم که اگر گفته بودی لااقل الان حسرت نگفتنش رو نمی خوردی.
چند شب پیش به لیدا(مامانم) داشتم میگفتم چرا همیشه همه از من کمک میخوان؟…چرا همیشه باید بشم سنگ صبور و حرفای این و اون رو بشنوم و هی دلداریشون بدم و هی سعی کنم بهشون بگم که نه …چیزی نیست نگران نباش! در صورتی که هیچ موقع کسی ” واقعی “نیومد بگه دردت چیه و چه مرگته؟… شاید به خاطر اینه که همیشه این نیش لعنتیم تا پشت گردنم بازه.لعنت به این نیش که اگر بسته بود شاید میشد حرف زد.
الان یادم اومد که یه بار تو دانشگاه دور هم نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدم،یهو بی مقدمه یکی از بچه ها گفت: تو که همیشه میخندی و دیوونه بازی از خودت در میاری و همیشه همه رو دلداری میدی،دردی هم داری تو؟اصلا” میدونی درد چیه؟شرط میبندم که عمرا” دردی داشته باشی تو!!بهش گفتم: اگر میخندم و هی از خودم خل بازی در میارم، به خدا منم تو این دل واموندم کلی حرفه و کلی درده،اما به کی بگمشون؟چی بیام بگم؟اصلا” کی باور میکنه که من می خوام دردم رو بگم؟
یه نمونه دیگش،تقریبا” ۳ شب پیش بود که داشتم با یه بنده خدایی حرف میزدم که خیلی بیربط و کاملا” بی مقدمه نسبت به بحثی که داشتیم میکردیم،ازم سوال کرد: تو تا حالا عاشق شدی؟یا تا حالا کسی رو دوست داشتی؟…گفتم:مگه من چمه که تا حالا عاشق نشده باشم یا تا حالا کسی رو دوست نداشته باشم؟
به خدا دارم میترکم با این همه چیزای درهم و برهمی که در مورد خودم میبینم یا میشنوم از این و اون. اونوقت میگم چرا کسی نمیاد بگه چته! وقتی اینطوری بهم نگاه میکنن چرا باید انتظار داشته باشم که اونطوری نگاهم کنن؟شرط میبندم که کسی اونطوری نگاهم نمیکنه.
| نامه يي براي سالار شهيدان |
| ابراهيم رها
السلام عليک يا اباعبدالله من طنز مي نويسم. اما پيش تو مي شود حقيقت را بي خجالت اعتراف کرد که «کارم از گريه گذشته است بدان مي خندم.» يا حسين (ع) اي امام آزادي که به اندازه يک تاريخ هم شانه باشرف ايستاده يي، ما را درياب. من به قاعده توان اندکم، خنده قسمت مي کنم. نخواستم اين ستون حتي در اين روزهاي عزيز تعطيل شود که اين نذر من است يا حسين (ع). يکي قيمه قسمت مي کند، يکي شربت خيرات مي کند، يکي… من با اين دستان هميشه تهي لبخند نذري مي دهم. يا حسين (ع) ما را با رشادتت به شهامت خنديدن به تمام ظالمان تاريخ مهمان کن. اي عزيز فاطمه، آب، مهريه مادر توست؛ زلال، جاري، پاک، شفاف و روح بخش. من، اين کم ترين دوستداران تو، در اين نامه هاي گاه و بيگاه، به قاعده مقدورات، جان مي کنم که کمي شفاف کنم فضاي اطرافم را و کمي جاري باشم در بطن دردهاي تمام نشدني مردمم و… يگانه خواسته ام اين روزها از تو ي بزرگوار اين است که توانم بدهي تا نلغزم تا نترسم تا از صراط حق خارج نشوم تا… تا بتوانم کماکان بنويسم. يا حسين (ع) فردا تاسوعاست. اين روزها همه دست ها به دعا بلند است. ديده ام يا حسين ديده ام که در همين دسته ها و شيون ها و اشک ها و سوزهاي دل، از تو شفا گرفته اند. ديده ام، ديده ام يا حسين که با همين نذرها و خيرات ها از تو حاجت گرفته اند. من حاجتمند دست به دعا را، با تمام بار گناهان بسيار بر دوش، ببين، فرداي بهتر اين ملک، آينده روشن تر اين سامان، حاجت ديرپاي ساليان ما جماعت است، ما را شهامت بهتر شدن، ما را رشادت در راه حق گام نهادن، ما را دوري از بي تفاوتي، ما را جسارت ابراز حقيقت عطا کن. يا حسين (ع) به آرزوهاي ما، به افق پيش روي ما، لبخند ارزاني کن. ما در فضاي طنز زندگي مي کنيم اما نمي خنديم، خنده مهمان ما نمي شود يا حسين (ع) ما را تواني ده تا دردهاي کهنه مان، به دست خويش علاج کنيم و فرداهايي را شاهد باشيم که اگر به آسمان دوردست چشم دوختيم ببينيم که از اون بالا کفتري نمي آيد، Postkhoone@gmail.com لینک به روزنامه اعتماد ،پنج شنبه مورخ 27 دی ماه 1386 نامه ای که خوندی یکی از نامه های هر روزه ابراهیم رها(!) در ستون ” پست خونه ” تو صفحه آخر روزنامه اعتماد هست.رها طناز سیاسیه.من از دیوونه های کارهای رها هستم. اگر یه شب پست خونه رو نخونم جدی تا صبح راحت نیستم. نامه امروز رو که می خواستم بخونم ، تیترش رو که دیدم اول تعجب کردم که چی میتونه نوشته باشه برای امام حسین؟! اما وقتی به اونجایی رسیدم که گفته بود : ” … من با اين دستان هميشه تهي لبخند نذري مي دهم. ” ، یه جوری شدم.مو به تنم سیخ شده بود. نامه رو شاید 20 بار خوندم و هر 20 بار این حال شدم. |
برنامه امتحانات از يكم تا دهم بهمن ماه به قوت خود باقي است و امتحاناتي كه از قبل در اين روزها برنامه ريزي شده بود برگزار خواهد شد.
در مورد ساير امتحانات كه برگزاري آنها به تأخير افتاده است، انتقال هر يك بصورت زير اعلام شد:
امتحانات 17 ديماه در روز 11 بهمن ماه برگزار ميشود.
امتحانات 19 ديماه در روز 13 بهمن ماه برگزار ميشود.
امتحانات 22 ديماه در روز 15 بهمن ماه برگزار ميشود.
امتحانات 23 ديماه در روز 16 بهمن ماه برگزار ميشود.
امتحانات 24 ديماه در روز 17 بهمن ماه برگزار ميشود.
امتحانات 25 ديماه در روز 18 بهمن ماه برگزار ميشود.
امتحانات 26 ديماه در روز 20 بهمن ماه برگزار ميشود.
امتحانات 14 بهمن ماه در روز 21 بهمن ماه برگزار ميشود.
ضمنا در هفته آينده احتمال دارد كه كارت امتحان مجددا چاپ و به دانشجويان تحويل شود كه اين موضوع در دست بررسي بوده و هنوز قطعي نشده است كه از طريق برد دانشگاه به اطلاع دانشجويان خواهد رسيد.
اینطور که بوش میاد انگار مشهد بی مشهد
….با این برنامه جدید تا ۲۰ام باید امتحان بدم.تا سر سال تحویل باید امتحان بدم![]()
وقتی اینو خوندم کپ کردم یه لحظه….مگه میشه؟آخه چرا؟منکه فقط به دوستام SMS مستهجن میزنم
نه به کس دیگه ای!!دردسرت ندم رسما” مردم و زنده شدم که کی از من شکایت کرده؟!![]()
بعد از چند دقیقه،دیدم خواهرم از خنده شده مثل طیف رنگین کمان و هی رنگ عوض میکنه.بالاخره کاشف بعمل اومد منکه داشتم ظرفهارو میشستم اومده تو اتاقم و از قسمت Contacts گوشیه من اسم خودش رو به ” ۰۰۹۸۳۰۰۰۳” تغییر داده و برای من اینSMS رو فرستاده.رسما” اسکل شدم رفت.
| اختصاص قطعه 225بهشت زهرا به اصحاب رسانه |
| روزنامه نگاران؛ اميدواريم مساله سياسي نشود |
گروه اجتماعي،سليمان محمدي؛شهرداري تهران، جرقه احقاق برخي حقوق صنفي روزنامه نگاران را زد.
اکنون هر خبرنگار (و اصحاب رسانه يي) يک قبر خالي دارد.بالاخره با خاکسپاري مرحوم مهران قاسمي، بخشي از قطعه نام آوران بهشت زهرا، به اصحاب رسانه و اهالي قلم تعلق گرفت. قطعه يي که جاي خالي کساني چون محمدعلي صفري، مهدي بهشت پور، خدايار، صابري، شهداي C-130 و ده ها خبرنگار ديگر در آن ديده مي شود. رضاييان؛ همه چيز حل است محمود رضاييان مديرعامل سازمان بهشت زهرا با تاييد اين خبر مي گويد؛«بعد از فوت مهران قاسمي و عدم پذيرش ايشان از سوي وزارت ارشاد در قطعه هنرمندان، ما در شرايط ويژه يي قرار گرفتيم به طوري که با هماهنگي شوراي شهر، از شهرداري اعلام کردند که قطعه يي براي اصحاب رسانه تعيين شود که ما اين قطعه را در منطقه نام آوران انتخاب کرديم.»اما شنيده مي شود وزارت ارشاد با اين مساله مخالفت کرده است. البته احتمال مي رود اين وزارتخانه بخواهد همانند هنرمندان، تاييد اصحاب رسانه هم به آن واگذار شود.رئيس سازمان بهشت زهرا با تاکيد بر اينکه اين تفکيک بايد از همان ابتدا صورت مي گرفت، توضيح مي دهد؛«ما هميشه جنبه هاي مثبت کار را در نظر مي گيريم تا به قباي کسي بر نخورد و در نهايت کار خوبي انجام شود. درست است خبرنگاران و رسانه ها زير مجموعه وزارت ارشاد هستند، اما فکر نمي کنم ارشاد با تفکيک قطعه هنرمندان و اصحاب رسانه مخالفت کند. البته تلاش نهايي اين است که از تعامل شهرداري، وزارت ارشاد و انجمن صنفي روزنامه نگاران به يک جمع بندي برسيم.»رضاييان درباره تاثير مخالفت احتمالي وزارت ارشاد بيان مي کند؛ « بهشت زهرا فضايي است که زير مجموعه شهرداري و نهايتاً شوراي شهر است. وزارت ارشاد هم وقتي مخالفت مي کند که هزينه يي کرده باشد، در اين شرايط هم ارشاد تا حالا کاري نکرده که مخالفت کند. منتها اين مساله نهايتاً به وزارت ارشاد هم بر مي گردد. به هر حال فضا متعلق به شهرداري است و ما مي خواهيم يک کار خير انجام دهيم و تمايلي هم نداريم به کسي بر بخورد و تا جايي که به وظيفه ذاتي ما برمي گردد، همه چيز حل است.»اما با وجود اينکه داشتن يک قبر، از حقوق ابتدايي و البته پس از مرگ اصحاب رسانه است، اين امر باعث خرسندي اين قشر شده است. قاضي زاده؛ مساله سياسي نشود علي اکبر قاضي زاده از روزنامه نگاران کهنه کار، اين کار را مبارک مي خواند و مي گويد؛«ما خيالمان راحت شد، حداقل براي مردن راحت هستيم.»قاضي زاده درباره نحوه احراز هويت افراد به عنوان روزنامه نگار بيان مي کند؛«من پيشنهادم اين است که هيات امنايي متشکل از 5 نفر روزنامه نگار با ويژگي هاي خاص تشکيل شود. اين افراد بايد دربه دري روزنامه نگاري را شناخته باشند – البته دربه دري نه به معني بد آن.گذشت ويژگي ديگر اين افراد است، يعني بايد با مشربي گسترده کار کنند و طبق معمول اين مساله هم سياسي نشود. به صورتي که امر به افراد صنفي واگذار شود نه افراد سياسي. به نظر من بهترين مرجع، اتحاديه روزنامه نگاران است که متاسفانه وجود ندارد.» روزنامه نگار سال هاي دور مطبوعات ايران، درباره مصلح ترين گروه موجود براي تاييد هويت روزنامه نگاران مي گويد؛«صلاحيت تشکل ها و سازمان هاي موجود به جامعيت و مانعيت آنها است که متاسفانه چنين گروهي در حال حاضر وجود ندارد. الان کاري که وزارت ارشاد يا شهرداري مي تواند بکند اين است که گروهي از روزنامه نگاران مسن تر مانند محمد بلوري و… را که اصل اين حرفه را مي شناسند و بيشتر روزنامه نگاري کرده اند انتخاب کنند و اين وظيفه را برعهده آنها بگذارند. البته اينها هم بايد گذشت داشته باشند.» قاضي زاده ترس خود را از سياسي کردن اين قضيه بيان کرده و مي گويد؛ «به نظر من خبرنگار رسالت و اعتماد ملي خيلي تفاوتي ندارند. شيوه زندگي هر دو اينها يکي است. البته اميدوارم جايي هم پيدا شود که تسهيلاتي براي سلامت روزنامه نگاران بدهد.»آرش حسن نيا عضو هيات مديره انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران درباره چند و چون اين ماجرا مي گويد؛«بعد از فوت آقاي قاسمي براي خاکسپاري ايشان در قطعه هنرمندان به مشکل برخورديم در نتيجه در تماس با شوراي شهر موضوع را با آقايان قاليباف و رضاييان در ميان گذاشتيم و در قطعه نام آوران بخشي به اصحاب رسانه تعلق يافت.»حسن نيا درباره صحت خبر مخالفت ارشاد با اين مساله توضيح مي دهد؛«بحث مخالفت ارشاد با اين قضيه نبود. ارشاد با خاکسپاري مرحوم قاسمي در قطعه هنرمندان مخالفت کرد،ما هم به خاطر همين مشکلات است که به دنبال قطعه يي مستقل براي اهالي قلم هستيم. بحث هم اين است که امامي؛ مساله حکومتي نشود امامي درباره نهاد حائز اين شرايط در حال حاضر افزود؛«ببينيد من چون عضو انجمن هستم طبيعتاً انجمن را در اين قضيه محق مي بينم. انجمن حدود چهار هزار عضو پيوسته و ناپيوسته دارد و مي تواند يکي از مباني اصلي اين قضيه باشد. انجمن هاي ديگري هم هستند که اعضايشان را نمايندگي مي کنند. آنها هم حق دارند اما مهم اين است که اين مساله حکومتي نشود، همين الان هم روزنامه نگاران محدوديت هاي بسياري دارند. حداقل در زمان مرگ اين تاييد و رد صلاحيت وجود نداشته باشد.»عضو هيات مديره انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران مخالفت احتمالي وزارت ارشاد با اين قضيه را فاقد استدلال فرهنگي مي خواند و ادامه مي دهد؛«اين وزارتخانه بايد حافظ منافع مطبوعات باشد و من فکر مي کنم مخالفت ارشاد با نام گذاري قطعه يي از بهشت زهرا به نام اصحاب رسانه و اهالي قلم به لحاظ حيثيت فرهنگي براي ارشاد مشکل دارد.»البته تاکنون مسوولان وزارت ارشاد به صورت رسمي و علني مخالفت خود را با اين مساله اعلام نکرده اند، اما يک منبع آگاه در شوراي شهر تهران با اعلام اين خبر که نام گذاري قطعات بايد با هماهنگي وزارت ارشاد صورت گيرد، مي گويد؛«پس از پيشنهاد به شهرداري و تاييد از طرف ايشان نامه يي به وزارت ارشاد ارسال شد که معاونت فرهنگي اين وزارتخانه از تاييد آن خودداري مي کند.»اين در حالي است که با وجود تماس هاي فراوان با معاونت فرهنگي و ساير بخش هاي وزارت ارشاد، مسوولان اين وزارتخانه گفت وگو با اعتماد را نپذيرفتند و ارائه توضيح بيشتر را به آينده موکول کردند. روزنامه اعتماد شنبه مورخ ۲۴ دی ماه ۱۳۸۶ اینم لینکش |
حالا مشکل شد دو تا!!!!
گروه اجتماعي،سليمان محمدي؛شهرداري تهران، جرقه احقاق برخي حقوق صنفي روزنامه نگاران را زد.
