برف
اگر اینجا اینطوری برف میاد،وای به حال دمه دانشگاه من که دیگه حتما” بهمن میاد(این بهمن نه،اون بهمن).پارسال رو یادم نمیره اصلا”. در عرض یک ساعت برف تا زانوهام رسیده بود و نزدیک بیافتم تو جوب
خیلی دلم می خواست که برم بیرون و از خیابون عکس بندازم اما به قول یکی از دوستام ” مگه تو برف آدم از تخت بیرون میاد؟“.این عکسه رو هم خیلی همت کردم و از پنجره عین میمونی که از درخت آویزون شده تا موز بکنه،آویزون شدم تا گرفتم.اگر رفتی برف بازی جای منو حتما” تو گوله برفی زدن و آدم برفی درست کردن خالی کن حسابی….۱۰-۱۱ سالی میشه که آدم برفی نساختم
یک پاسخ به “برف”
ژانویه 2nd, 2008 at 1:28 ب.ظ
چهارشنبه 12 دی1386 ساعت: 13:28
سلام
کاش از خدا یه چیز دیگه میخواستیم. همین چند روز پیش بود که به سحر خانم گفتم دلم یه برف خوب میخاد تا با پسرم برم برف بازیا… ببین چی شده. هنوزم داره میاد