 |
امروز بالاخره پدر دوستم رو مرخصش کردن.یه ذره مشکل داره برای حرف زدن اونم به خاطر عملی هستش که انجام داده . با اینکه هیچ کاره حسنم اما خود خدا میدونه که چقدر خوشحالم . اول برای اینکه یه خونواده ای بازم دور هم به خوبی و دل خوشی جمع میشن و اینکه …..( اون یکی رو نمیتونم بگم چیه )فقط انقدر بگم که خوشحالم چیزی رو که خودم ندارم دوستم داره. |
+ نوشته شده در ;چهارشنبه بیست و سوم خرداد 1386ساعت;1:44 قبل از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در چهارشنبه, 13 ژوئن 2007 ساعت 1:44 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|