دستِ آبی

این چند روز اخیر از درد دستم دیوونه شده بودم. می گم دیوونه واقعا می گما! طوری بود که تو یه روز دوتا دوتا مسکن خوردم و فایده نداشت. هیچ کاری هم -بغیر از بستن موهام و مسواک زدن- با این دستم انجام ندادم از شنبه تا حالا. بالاخره امروز عصری رفتم پیش دکترم دوباره، و این شد که میبینین!

.

.

سه هفته باید دستم تو گچ باشه.

دکترم خیلی تلاش می کرد که بتونم دستم رو طوری که میگفت حرکت بدم تا گچ نگیرم، اما فایده ای نداشت و…

پ.ن 1: تو انجام کارهای شخصی خودم و کارهای عمومی خونه، طی این سه هفته باید خیلی تلاش کنم تا کم نیارم و از کسی کمک نخوام. یه ذره سخت میشه اما باید بتونم از پسشون بر بیام.

پ.ن 2: این پست رو هم یه دستی نوشتم.

پ.ن 3: ساعت شروع نوشتن پست 22:۱۱ – ساعت اتمام نوشتن پست22:25

پ.ن 4: اگه خواستین اینجاها رو هم ببینین تا متوجه بشین چطوری شد که اینطوری شد! 😉 (+) و (+)

این پست در سه‌شنبه, 30 نوامبر 2010 ساعت 10:11 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي پپري. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

18 پاسخ به “دستِ آبی”

  1. معماربيكار گفته :

    چه كردي تو با خودت دختر؟؟؟
    دختر دايي منم دستش همينجوري شده بود ،امروز گچ دستشو باز كردن اصلا نگران نباش زمان به سرعت ميگذره.
    راستي!كله پاچه الان برات خيلي خوبه هاااااااااااا
    ————————–
    خواهر، خواهر امان از قلقلک 🙂
    سعی می کنم به روی خودم نیارم که سخت نشه برام
    کله پاچه؟؟؟؟؟؟ 😀
    کی بریم بخوریم؟؟؟!!!!!!!!!

  2. مرحومه مغفوره گفته :

    پریاااااااااااا

    الهی بچم

    تو چرا انقدر بلا سرت میاد؟

    🙁
    ————————–
    به به، منور کردین اینجارو 😉
    پیش میاد دیگه

  3. مرحومه مغفوره گفته :

    میگما حالا گچ گرفتن به کنار

    گچت چرا انقدر بد رنگه؟ دوستش ندارم! صورتی نداشت؟
    ————————–
    خودم نرفتم وسایل رو بگیرم، یه آقاهه تو مطب بود که اون رفت.
    مامانمم هنوز نرسیده بود.
    حالا روش نوشته میاد رنگش دیده نمیشه آنچنان 😉

  4. معماربيكار گفته :

    شنبه صبح كله سحر و خروس خوووووووووووووووووون 😀
    ————————–
    پایم… 6 صبح میدون توپ خونه خوبه؟؟؟ 😀

  5. معماربيكار گفته :

    راستي! راستي! عاشق دستت شدم با رنگ آبيش.
    شال آبي نخريدي اما به جاش گچ دستت آبي شد 😀
    ————————–
    اتفاقا تا رنگشو دیدم حدس زدم تو اینو بگی.
    می خواستم اس ام اس بدم بهت، اما گفتم بذار عکسشو ببینه. زنگم زدم واسه همین بود.
    عاشق خودم نشدی؟؟؟ 😉
    اینبار نیت به خریدن گچ آبی می کنم که شال بخرم 😀

  6. مرحومه مغفوره گفته :

    بده برات یه دست رنگ پلاستیک اوووووپس بزنن من و نفیسه بیایم روش اسکیس بزنیم!!
    ————————–
    اسکیس چیه دیگه؟؟ جلافت که نداره آیا؟؟ 😉
    کدوم نفیسه منظورته؟؟ من الان بین شما دو تا قاطی کردم 😉

  7. معماربيكار گفته :

    از اين نفيسه به اون مرحومه:
    طــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــاق!اصلا ما با هم تفاهم نداريم!!رنگ به اين قشنگي چرا عيب رو گچ دست دختر مردم ميذاري؟؟؟
    ————————–
    من تو مسائل خانوادگی دخالت نمی کنم 😉

  8. معماربيكار گفته :

    اسكيس؟؟؟مرحومه جون من ترجيح ميدم ديتيل ها و جزييات رو بكشم كلا من با اسكيس ميونه خوبي ندارم اما چون شمايي باشه ديگه درختا و فضاي سبزش با من
    ————————–
    ببینین! خلاصه هر کاری می خوایین بکنین تا صف شلوغ نشده بجنبین ها!!!!! 😉
    البته یه نفر VIP هم داریم!!!!!!
    می خوایی اصلا من جمعه باهات بیم سر جلسه؟؟؟ 😀
    تک و تعارف نمی کنم ها

  9. معماربيكار گفته :

    اون يه نفر وي آي پي كي باشن اونوخ؟؟؟
    ————————–
    حالللللا 😀

  10. Memorialist گفته :

    داری با من شوخی می کنی ! :O
    این دست توئه ؟
    چی شده ؟ من مثل اینکه خیلی نبودم !
    ————————–
    آخه الان قیافه من به شوخی کننده ها می خوره ;D
    تا چند ثانیه پیش که مال خودم بود 😉
    چند پست قبل نوشتم ماجرا رو… همیشه به سفر باشید *-:

  11. مهرداد گفته :

    آخي
    ايشالا كه زود خوب شه و دردش هم تموم بشه
    ————————–
    موچکرم

  12. joker گفته :

    حداقل رنگش سفيد نيست بشه روش يادگاري نوشت… ولي آبي هم قشنگه!

    ايشالا زودتر دستتون خوب بشه…
    ————————–
    2 بار از 3 باری که پام رو که گچ گرفته بودم رنگش سبز بود. میشد روش هم نوشت 😉
    ممنون

  13. مسيحا گفته :

    اين مدت خيلي درد كشيدي لازم بود
    اميدوارم زود خوب بشي
    شما رو در سلامت تمام و در شادي ببينيم
    ميشه ما هم يادگاري بنويسيم؟؟
    كله پاچه !!!
    اونم محله ما؟
    من هم ميام !!!!!!!
    آيا ميشه؟
    تو هم حتما پاچه دوست داري:دي

    بازم تيك يادم رفت ، وبلاگت اين بار خيلي عصباني گفتا!!!!
    ————————–
    ممنون.
    شما هم همینطور. امیدوارم و دعا می کنم همیشه تنتون سالم و دلتون شاد باشه. شما ناراحت باشین انگار من ناراحتم.
    اصلا اگه یادگاری ننویسین نمیشه 😀
    شما هم تشریف بیارید. بدون بزرگتر بالای سرمون بریم که می دونین چی میشه!!!! 😀
    من با این تیک ِ حرف میزنم که اذیت نکنه شما رو 😉

  14. معماربيكار گفته :

    از اين نفيسه به اون مسيحا:
    جناب مسيحا حالا كه شما هم كله پاچه خور هستيد تشريف بياريد با هم بريم…فقط يه چيزي هست اونم اينه كه من تا حالا كلپچ رو بيرون از خونه نخوردم!
    ما بدون شما نمي ريم مطمئن باشيد 😉
    ————————–
    اصلا اگه بدون مسیحا بریم، میشه همون ماجرای کافه گودو و …..

  15. معماربيكار گفته :

    من پيشنهاد ميدم كه همه دسته جمعي بيام عيادت شما.اونم با كمپوت بادمجان
    ————————–
    قدمتون رو چشمم. بشرطی که همه بخوریم!!!!!!!!! 😀

  16. معماربيكار گفته :

    همه ميخوريم،بذار هماهنگ كنم با بقيه خدمت ميرسيم.
    ————————–
    قبول… هر کی نخورد منم نمی خورمااااا

  17. یلدا نگار گفته :

    سلام ..امیدوارم این دست خوشگل زود خوب بشه..
    ————————–
    سلام
    ممنونم یه عالمه
    با مسج هم منو شرمنده کردی
    *-:

  18. احسان عیوضی گفته :

    حالا نیگرش دار ما بیایم یادگاری بنویسیم …

    حالا در مجموع حالت خوبه ؟

    راستی یادم رفت دوباره بگم من دندونم درد میکرد رفتم کشیدم !!! اگه دستت درد میکنه شاید بشه کاریش کرد …
    ————————–
    تا سه هفته دارمش. دیر بیایین پر میشه ها! 😉
    سعی می کنم خوب باشم.
    فقط خدارو شکر می کنم تو پروژه کار می کنی نه تو بیمارستان :دی