فقط یه گوش
کاش میشد بجای صدای تق تق کیبورد و زل زدن مانیتور تو صورت آدم، یه موقع هایی یه نفر، فقط یه نفر باشه که بهش اعتماد کنی و بهت گوش بده و از چیزایی که تو دلته براش بگی… پیشنهاد میشنهادم نده، فقط گوش کنه.
دو کلوم حرف حساب
تو این وبلاگ از هر چی که فکر کنی مینویسم. حوصله اینو ندارم که برای هر موضوعی یه وبلاگ باز کنم.
وبلاگم هم بازدید کننده زیادی نداره( اینو میتونی از آمار سایت ببینی خودت)..حالا چه اصراریه که هوارتا بازدید کننده داشته باشم؟همین چنتایی هم که میان خیلی هم خوبه.اگر خوشت اومد و حال و حسش رو داشتی بازم سر بزن.In this weblog I write about whatever you may imagine. I don't have the patience to open a weblog for every subject. Also, my weblog does not have a lot of visitors (you can see this for yourself from the site statistics) and what do I need with a bunch of visitors? Those few who do come are really good. If you enjoyed it and you feel like it, come back again.
جولای 17th, 2010 at 1:44 ب.ظ
آره خيلي خوبه
چند وقت پيش دلم ميخواست برم پيش حافظ
سرمو بذارم روي قبرش
و گريه كنم و شعراشو بخونم
و براش حرف بزنم
و اون گوش كنه
وقتي سبك شدم سرمو بيارم بالا و با هم بشينيم بخنديم …
————————–
آخ گفتی حافظ…
اردیبهشت من اونجا بودم. اما هنوزم دلم می خواد برم دوباره.
اما یه موقع هایی کاش اینطوری میشد که نوشتم
جولای 17th, 2010 at 4:23 ب.ظ
خواهر من هستم همیشه هم هستم پیشنهاد میشنهاد هم نمیدم بهت فقط به حرفت گوش میدم….
شماره خونمون رو که داری،شماره خودم رو هم که داری هر موقع خواستی یه اس ام اس بده بعدش یکی دو ساعت در خدمتتم میشینیم رو به روی هم و با هم درد و دل میکنیم.
————————-
خجالت نمیکشی در ملا عام بهم شماره میدی؟ 😀
(آیکون تشکر و بوس و اینا خلاصه)
جولای 17th, 2010 at 4:36 ب.ظ
من اگه خجالت میکشیدم که این روزگارم نبود!
————————-
پس راحت باش خواهرم…شماره بده. شب زنگ میزنم خونتون میگم منزل محمدی 😀
اگر اوضاع مساعد بود حرف بزن، اگر نه که بگو “واا! اشتباه گرفتین” 😀
جولای 17th, 2010 at 5:07 ب.ظ
وااااااااااا تو تازه از من شماره میخوای؟؟؟
————————-
خب میدونی!
قصد ادامه تحصیل دارم
(تنها بهونه دخترا برای اینکه به خواستگار مذکور حالی کنن خیلی جواتی!!) 😉
جولای 17th, 2010 at 5:11 ب.ظ
خدا رو شکر که من خواستگار نیستم!!
من هیچ وقت حاضر نیستم برای کسی هم برم خواستگاری حتی برای داداشم.
————————-
حالا تورو خدا برو؟
بیا باهم میریم. شیرینی ناپلئونی خوردن بقیه رو میگیریم زیر نظر 😀
جولای 17th, 2010 at 6:00 ب.ظ
میتونی روی من حساب کنی
به شدت!
دو تا گوش و یه دل و یه جفت چشم برای تو
————————-
ممنون 🙂
یاد چشم چشم دو ابرو افتادم اینطوری نوشتی
جولای 17th, 2010 at 7:14 ب.ظ
در زندگي افرادي هستند كه مثل قطار
شهربازي هستند
از بودن با اونا لذت مي بري ولي باهاشون به
جايي نمي رسي
ما در زندگی مرتبا با درسهای تازه ای روبرومی شویم وتا زمانی که درسی را یاد نگیریم مجبور به گذراندن دوباره آن هستیم
جولای 17th, 2010 at 7:15 ب.ظ
عشق
عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو نه اگر قلب تو سنگي ست، بيا عاشق شو *********** آسمان زير پروبال نگاهت آبي ست شوق پرواز تو رنگي ست، بيا عاشق شو *********** ناگهان حادثه ي عشق، خطر كن، بشتاب خوب من، اين چه درنگي ست، بيا عاشق شو *********** با دل موش، محال است كه عاشق گردي عشق، تصميم پلنگي ست، بيا عاشق شو *********** تيز هوشان جهان، برسر كار عشقند عشق، رندي است، زرنگي ست،بيا عاشق شو *********** كاش در محضر دل بودي و ميديدي تو بر سر عشق، چه جنگي ست! بيا عاشق شو « مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز» صورت آينه زنگي ست، بيا عاشق شو *********** مي رسي با قدم عشق به منزل، آري… عشق، رهوار خدنگي ست، بيا عاشق شو *********** باز گفتي تو كه فردا!!! به خدا فردا نيست زندگي، فرصت تنگي ست، بيا عاشق شو *********** كار خير است، تأمل به خدا جايز نيست! عشق، تصميم قشنگي ست، بيا عاشق شو
جولای 17th, 2010 at 7:17 ب.ظ
اونیکه داره میاد از راه خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
اونیکه داره میاد از راه خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
خود خودشه آره خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
خود خودشه وای خودشه
اونیکه دلم همیشه نبالشه
اونیک داره میاد از راه خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
از تو جاده ها رسیده آره خودشه
عطرش هر جایی پیچیده وای خودشه
خود خودشه آره خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
خود خودشه وای خودشه
اونیکه دلم همیشه نبالشه
میدونه اندازه ی من کسی دوستش نداره
دلم با هیچ کسی جزاون فکر سازش نداره
میدونه اندازه ی من کسی دوستش نداره
دلم با هیچ کسی جزاون فکر سازش نداره
شاید اومده که باورم کنه
بگه موندگار راحتم کنه
شاید اومده که باورم کنه
بگه موندگار راحتم کنه
اومده بگه می مونه می خواد مال من باشه
نباشه خودش می دونه میخوام دنیا نباشه
اومده بگه می مونه می خواد مال من باشه
نباشه خودش می دونه میخوام دنیا نباشه
خود خودشه آره خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
خود خودشه وای خودشه
اونیکه دلم همیشه نبالشه
میدونه اندازه ی من کسی دوستش نداره
دلم با هیچ کسی جزاون فکر سازش نداره
میدونه اندازه ی من کسی دوستش نداره
دلم با هیچ کسی جزاون فکر سازش نداره
شاید اومده که باورم کنه
بگه موندگار راحتم کنه
شاید اومده که باورم کنه
بگه موندگار راحتم کنه
خود خودشه آره خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
خود خودشه وای خودشه
اونیکه دلم همیشه نبالشه
خود خودشه آره خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
خود خودشه وای خودشه
اونیکه دلم همیشه نبالشه
خود خودشه آره خودشه
اونیکه نگاه من دنبالشه
خود خودشه وای خودشه
اونیکه دلم همیشه نبالشه
جولای 17th, 2010 at 7:18 ب.ظ
یعنی میشه که ما دو تا یه روزی به هم برسیم؟
مهم فقط رسیدنه ، حتی اگه کم برسیم
یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه؟
به آرزوهاش برسه هر کی که دوری بکشه؟
یعنی میشه شب بشینم دست روی موهات بکشم؟
کاشکی بدونم چقـَدَرباید مکافات بکشم
یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه؟
چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه
یعنی میشه که دستامون با هم مثه یه رشته شه؟
هر کی برای اون یکی درست مثه فرشته شه
یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم؟
یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم
یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت؟
دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت
یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت؟
درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت
یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه؟
تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه؟
یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه؟
میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه
یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه؟
یه چیزی بشکنه فقط ، اونم طلسم ما باشه
جولای 17th, 2010 at 7:19 ب.ظ
گریــــه کن عزیزم اما نـه فـقــط واســـه خــــودت
واسـه اینـــکه نمیـــشه دیــــگه بیــــام تــــولـــد ت
گریـــه کـــن جـــداییـــها مـا رو رهــــا نمیــکـنــن
آدمــــا انــــگار بــرای مــا دعــــا نـمــی کــنـــــن
گریــــه کـن حـالا حـالا بایـد از هم جـــدا باشیــــم
بشــینیـــــم منتـــظــر معـجـــزه ی خــدا بـاشـیــــم
گریـــه کــن منــم دارم مثـــل تــو گریــه میــکنــم
بــه خــــدای آسمـــونــامــــون گلایـــه مــی کنـــم
گریــــه کـن واســه شــبایی که بـــدونٍ هم بودیـــم
تـنـــهایـی بــــرای ســـنگینــی غصه کـــم بودیـــم
گریــه کن سبک میشـی روزای خوب یــادت میـاد
گــرچـه تــو تقــویمامـون نیستـن اون روزا زیـــاد
گریــه کــن برای قولـی کــه بــهــش عمــل نـــشد
واســه مشــکلاتـی که ، بودش و هسـت و حل نشد
گریـــه کـن بـرای رویـایی که قسمـــت نـمی شـــه
یه شبــــم ســـَر خدا واســــه ما خلــــوت نــمی شه
گریه کن بـرای خوابـــــا که فقط یه خواب بـــودن
واســــه آرزوهامون کــــه همشون حبـــــاب بودن
گریــه کن واسه خوشی هایـــــی که نازل نمی شن
واســه اون دیـوونــــه ها که دیگه عاقل نـــمی شن
گریه کن چون اون روزامون دیگه تکرار نمی شه
دلامــون به سادگــی حـاضر بــه اقــرار نــمی شه
گریــه کن بـــذار تمــــام عقــده هات شســته بشــه
حــق داره آدم یه وقـــــتا از خودش خستـــه بشـــه
گریـــه کن واسه همه واســه خودت ، بــــرای من
توی بـــارونـــــی تـــرین ثـانیــــه حرفاتــو بـــزن
گریه کن تا آینه شـــه بــاز اون چشــــای روشنـت
واســـه مونـــدن لازمه ، فــــدای گریــــه کردنــت
جولای 17th, 2010 at 9:32 ب.ظ
حناق بگیری پریا
————————–
یا خدا! واسه چی خب؟
جولای 17th, 2010 at 9:33 ب.ظ
کامنت فوق از ته دل یک مرحومه طفلکی مظلوم و اینا ارسال شد.
این کامنت صرفا برای بیان میزان سرخوردگی وی بوده و هیچگونه ارزش قانونی ندارد.
————————–
سرخوردگی چرا؟؟
جولای 17th, 2010 at 9:34 ب.ظ
آخرش سر این قضیه ماداگاسکار سرمونو به باد میدیم ها!!!
————————–
واااا! چرا خب؟ داریم میریم سفر… خب میریم دوبی…خوبه؟ 😀
جولای 18th, 2010 at 7:59 ق.ظ
سلام
نظری نداشتم فقط خواستم بگم محرم تر از خود ادم به خودش کسی رو نمیتونی پیدا کنی
چون یه روزی میرسه که همه رازتو برملا میکنه فقط بخاطر اینکه تورو زمین بزنه نه اینکه خودش به اوج برسه.
میخوای یه خصلت دیگه این مردم رو بهت بگم؟
البته دور از محضر شما
عده زیادی هستند که تا میبینن که کسی افتاده از هر طریق میخوان که بلند شه ولی اگه کسی رو ببینن که بلند شده همه به نحوی میخوان که زمینش بزنن.
باید مراقب بود واز خدا کمک خواست
جولای 18th, 2010 at 11:14 ق.ظ
حناق گرفتن به خاطر اینه که دوستت داریم و نمیخوایم حرفا توی دلت بمونه و ………… دیگه چی بگم که خودت ندونی؟!
————————–
فدای شما بشم من 🙂
حالا که دوسم دارین، برام بستنی هم میخرین؟ 😀
جولای 23rd, 2010 at 10:57 ق.ظ
دقیقا چند روز پیش یک مینیمال پیش نویس شده نوشتم با همین مضمون !
که گاهی یک گوش شنوا به از دهانی است که به جهل باز می شه !
که گاهی شنیده شدن چقدر خوبه . فقط شنیده شدن …
————————–
دقیقا
جولای 23rd, 2010 at 10:58 ق.ظ
ئه یک پست دیگه اتم تو گودر بود که دیگه الان نیست ! :دی ! همون شرکته !
————————–
پاکش کردم خواهر جان…. اشتباهی تاییدش کردم، بعد که پاکش کردم دیدم تو گودر هست
این گودر نمیذاره آدم راحت باشه که 😀