پر سرو صدا!
بیشترین صدایی که از خودم تولید میکنم صدای موزیکمه، اونم خودم مستقیم تولیدش نمیکنم، اما به هر حال مربوط به من میشه بازم. یه وقتاییم وقتی از یه آهنگی خوشم بیاد باهاش می خونم. البته صدامم اینطور که بقیه میگن خوبه خدارو شکر.
۲-۳ سال پیش یه همسایه داشتیم که معلم آواز بود. یه بار که داشتم همینطوری می خوندم، صدام رو شنیده بوده. بعدا که مامانم رو دیده بوده گفته “به دخترتون بگین حیف این صداش اینطوری بمونه. اگر خواست من میتونم تعلیمش بدم.” یه چندین جلسه ای هم رفتم اما بخاطر وضعیت کاریم دیگه نتونستم ادامش بدم.
تنها صدایی هم که مربوط به مامانم میشه صدای اخبار شبکه خبره که الهی در شبکش رو گل بگیرن. نمیدونم چرا از این شبکه انقدر بدم میاد! اگه یه محرم و صفرم مامانم تو خونه باشه دائم شبکه خبر رو نگاه میکنه. حتی از “جنگ مورچه ها” هم نمیگذره که مبادا اون مابینا یه خبری رو از دست بده یموقع. وقتیم ازش میپرسی چی داره میگه؟ جواب میده “حواسم بهش نبود. حالیم نشد…بذار ببینم چی میگه حالا!”…اما من مطمئنم که هیچ موقع حواسش نیست که چی داره میگه. اگر مجری شبکه خبر فحشم بده مامانم متوجه نمیشه.
ممکنه ساکت باشم اما اگر نگام کنی، دارم وول می خورم و زیر پوستی حرف میزنم. گاهی که بدجور سرما می خورم و تا یه هفته کاملا صدام رو از دست میدم -یعنی اصلا صدایی ازم در نمیاد و بیشتر شبیه پچ پچ حرف میزنم- برای اینکه یه موقع بهم برنخوره! و قانونم رو زیر پا نذارم، یه آهنگ میذارم و شروع میکنم باهاش رقصیدن. یا مثلا موقعی که دارم ظرف میشورم یا اتو کشی میکنم، از این طرفم دارم میرقصم. حالا لزوما نه اینکه لزگی یا بابا کرم برقصما، اما ثابت نمی تونم وایسم.
بیرونم که میرم اکثرا موزیک تو گوشمه. بخاطر عادت خوندن خودم با آهنگ که دارم، یه چند باری نزدیک بود وسط مترو یا اتوبوس، یا تو تاکسی بزنم زیر آواز. البته یه بار تو تاکسی این اتفاق افتاد.
تو تاکسیای تجریش بودم. هفت تیر همه مسافرا پیاده شدن و من و رانندهه بودیم فقط. آهنگ کویر گوگوش رو گذاشته بود. منم که دیوونه گوگوش! از اون اول همینطوری زیر پوستی برای خودم زمزمه میکردم. مواظبم بودم که یهو صدارو ول ندم بیرون. به اونجایی رسید که میگه “…یه عمره که دریا رو از دور میبینم تو سراب….خداااایا، خدااایا کویییییرم کویرم…” یهو دیدم رانندهه صدای موزیک رو کم کرد و گفت “خانوم ایول! صداتون عالیه!”… به خودم که اومدم دیدم ددم وای! همینطور که آهنگ اوج گرفته، منم اوج گرفتم و حالیم نشده دارم چی کار میکنم. جدا دلم می خواست دهن زمین باز کنه یا زمین دهن باز کنه یا یه چیز تو همین مایه ها خلاصه، و من برم توش. تا پیاده بشم از خجالت ۳ کیلو وزنم کم شد. از اون به بعد وقتی بیرونم و موزیک گوش میدم، ۶ چشمی و ۶ گوشیو ۶ دست و پایی مواظبم که سوتی ندم مثل اون یه بار.
وقتیم از یه آهنگی خوشم بیاد، بی برو برگرد تو selection آهنگام همیشه هست. یا انقدر بهش گوش میدم که صدای بقیه -غالبا مامانم- در میاد که “بابا! تورو خدا برای یه چند روزیم که شده یه آهنگ جدید رو امتحان کن!”
اما امان از روزی که نتونم این تحرک رو داشته باشم و مجبور باشم یه گوشه بمونم. مادر انگار جونمو دارن میگیرن. گاهی سر کلاس که هستم خیلی بهم سخت میگذره. وقتی حس میکنم نزدیکای دیوونه شدنمه پامیشم میام بیرون و یه چرخی میزنم و دوباره برمیگردم تو کلاس. البته خدارو شکر زیاد اینطوری نمیشم، چون معمولا سعی میکنم سر خودمو تو کلاس انقدر گرم کنم که حالیم نشه زمان چطوری داره میگذره و نشستم.
اگر خواستین این آهنگ از شاهکار بینش پژوه رو گوش بدین و کلی حالش رو ببرین. یکی از همون آهنگایی هست که بهش گیر دادما!
19 پاسخ به “پر سرو صدا!”
نوامبر 7th, 2009 at 1:06 ق.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 1:6
تو که همه اش درس می خونی پس کی سر وصدا می کنی؟!
وقتی یه ترانه بهم معرفی می شه موقع گوش دادن همه اش اون طرف معرفی کننده تو ذهنمه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
تو وبلاگت نوشتم که! برای درس خوندنم یه زمانی دارم. مثه اون هم اتاقیای تو نیستم خدارو شکر. جدا دیوونه نمیشن؟
نوامبر 7th, 2009 at 6:29 ق.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 6:29
امروز من زودتر ساعت کوک کردم
نوامبر 7th, 2009 at 10:40 ق.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 10:40
در جواب کامنتتون :
احسان عیوضی مینویسد : هنوز دنبال این شازده کوچولو میگردم … اون اینجاها پایین اومده .. هزار میل دورتر از هر آبادی …
نوامبر 7th, 2009 at 12:01 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 12:1
نميدونم چطوري ادرست رفته بودم توي ادرسهاي دلخواه من در گوگول ريدر،ولي شانسي بود براي چون منم مثل تواز روزمرگي بي زارم خوشحال ميشم سري به مزرعه من بزني شايد خوشت بياد
نوامبر 7th, 2009 at 12:21 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 12:21
بقیه رودربایستی می کنن. شما جدی نگیر
مجری شبکه ی خبر همینجوریشم داره فحش میده… یکیش بعد از انتخابات!
شاهکاری در عرصه ی سوتی دادن!
این شما و این هم خواهر پریااااااا
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
تازه این یه بخشی از مجموعه سوتی هام هست که اینجا رو میکنم
نوامبر 7th, 2009 at 12:27 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 12:27
قابل توجه هوادارن
جواب کامنت های پست قبل رو دادم
اوووووووووووووووووووووووووووول
هیشکی نگفت خب
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
تو به بقیه چی کار داری برادر؟ تو هربار که میایی نت بیا اینجا بگو اول
نوامبر 7th, 2009 at 2:33 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 14:33
در جواب کامنتتون :
احسان عیوضی مینویسد : پس بگین چرا هر چی برام اس ام اس میاد ” کامنت رو نمیگم !!! ” آره میگفتم هر چی اس ام اس میاد فکر میکنم یارو عاشق شده مینویسه سلام … من میخونم سلللللللللللللللام بعدش فکر میکنم تمومه … فرداش میرم میبینم یه دستکش بوکس دستشه … هیچ چی … آخرشم عوض love و اینها با چشم کبود میام خونه ….
نوامبر 7th, 2009 at 4:35 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 16:35
چه شباهتی ! البته فقط در زمینه منش آهنگ گوش دادن!
نوامبر 7th, 2009 at 10:06 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 22:6
در مورد آهنگ شاهکار، حتماً اجرای زنده این آهنگ را توی کنسرتی که در ایتالیا بود را دیدید واقعاً زیبا بود…
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
بعععععله که دیدم.
نوامبر 7th, 2009 at 10:17 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 22:17
نوامبر 7th, 2009 at 11:31 ب.ظ
شنبه 16 آبان1388 ساعت: 23:31
وای مامانم نشسته توی اتاقم داره جدول حل می کنه بعد من که به اونجای بلند آواز خوندنت رسیدم بلند بلند خندیدم بعد مامانم یه جوری نگام می کنه می گه به چی می خندی؟ بعد هم گردن کشید مانیتورو ببینه!
منم بیرون مثل شما هستم، منم خیلی حواسمو جمع می کنم، البته همیشه با آهنگ لب می زنم! کله رو هم نامحسوس می جنبونم، خلاصه که ما شاهکاریم!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
اگه تونستی یه کاری کنی که مامانت دیگه نذاره اینجارو بخونی
خدارو شکر که من تنها نیستم
نوامبر 8th, 2009 at 12:19 ق.ظ
یکشنبه 17 آبان1388 ساعت: 0:19
سلام،اومدم به وبلاگت سري بزنم كه ازبس سروصداكردي فراروبه قرار ترجيح دادم.ميشه بفرماييد چندريشتري هستيد.خوش باشي
نوامبر 8th, 2009 at 9:42 ق.ظ
یکشنبه 17 آبان1388 ساعت: 9:42
ای داد ای هوار چه سرو صدایی اینجا واااااااااااااااااااااااای گووووووشم
خوبین پاپری خانوم سر به ما نمیزنین فکرکنم اونقدر مشغول اواز خوندنی که اصلا مارو پاک فراموش کردین درسته ما ارامیم و در این وبلاگ شلوغ جایی نداریم ولی با اواز خوندن میونه خوبی داریم
انشالله یه کنسرت دونفره برگزار میکنیم در قرار بعدی
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
اینطور که پیش میره باید یه کنسرواتوار راه بندازیم
نوامبر 8th, 2009 at 11:11 ق.ظ
یکشنبه 17 آبان1388 ساعت: 11:11
پس واجب شد یه دهن برامون بخونی
نوامبر 8th, 2009 at 11:14 ق.ظ
یکشنبه 17 آبان1388 ساعت: 11:14
الهیی
منم این اهنگ گوگوشو خیلی دوست دارم با اینکه صدام خیلی انکر الاصواته ولی گاهی باهاش زمزمه میکنم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
پس بیا با هم یه کنسرتی بذاریم. یه چیزی از آب در میاد بالاخره. (آیکن روحیمون رو حفظ کنیم)
نوامبر 8th, 2009 at 8:52 ب.ظ
یکشنبه 17 آبان1388 ساعت: 20:52
wow
نوامبر 8th, 2009 at 11:24 ب.ظ
یکشنبه 17 آبان1388 ساعت: 23:24
اوووووووووووووووووووووول
خودتون گفتین هر بار که میام بگم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
می 22nd, 2010 at 1:05 ق.ظ
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 1:5
کاش اونروز سر قرار هم یه دهن برامون میخوندی! آخه بعد اینکه رفتین امیر آرام ساز دهنی میزد فقط خواننده کم داشتیم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
تو اینطور مواقع بخش موزون رو بسپرین به من بهتره
می 22nd, 2010 at 1:46 ق.ظ
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 1:46
به جااااان مژده تو کامنت قبلی اصلاً نمیدونستم اینجا کویر گوش میدادی :دی این خدایا ی گوگوش منو مدههههههههه…