نامه ای به برادر جومونگ ملعون

برادر مبین تو این پست ازم دعوت کرد که خدمت برادر جومونگ ملعون یه عرض ارادتی! خاص ابراز کنم.

برادر جومونگ سلام،

خیلی دلم می خواست موقع نوشتن این نامه جلوم بودی تا همچین یه لگدی به (…ت) میزدم. (منظورم تو سرت بود!) البته نه از روی ناراحتیا، خدا شاهده که از روی ارادتی! که بهت دارم!

خواهرمم تورو دوست داره البته نه در حد من اینطور دوستانه! ابراز ارادت اون خیلی خالصانه تر از من هست، طوری که تمام مدت عید نوروز رو که در مسافرت بسر میبردیم هر روز صبح ساعت 7 با داد و بیداد ماهارو از خواب بیدار میکرد که زودتر آماده بشیم و بریم تو شهر بچرخیم. اما دقیقا تا ساعت 12 ظهر که فیلمت از تلویزیون پخش میشد (خوشبختانه مثل فیلم دختر شوکت نبود!) همه ما همینطور یه لنگه پا، گاهی هم یه لنگه پا روی میز در حالی که لباسامون تنمون بود و تو دلمون به و مادر و خواهر گرام ابراز علاقه میکردیم، منتظر بودیم تا خواهرم رضایت بده و بریم.

یه چند باریم فیلمت رو دیدم اما نمیدونم چرا بیشتر از خودت از برادر تسو خوشم میاد. اصولا تو فیلما از هر چی آدم پدرسوخته! هست خوشم میاد… راستی یه سوال؟! تمام 13 روز عید رو که فیلم رو بالاجبار نگاه میکردم تو کف یه چیزی مونده بودم. یکی بود که از پاچه خوارهای بانو سوسانو بود؛ این پسر بود یا دختر بالاخره؟ همونی که خیلی به بانو سوسانو کمک میکرد. هنوزم این بزرگترین سوال ذهن من هستش. اگه پسر بود چرا هیچی ریش نداشت، اگه دختر بود پس چرا حرکاتش مردونه بود و اینطور به سمت بانو سوسانو گرایش داشت؟ نکنه بانو سوسانو….؟

یه چیزی رو میدونی؟ تمام این 13 روز عید، همه شخصیت های فیلم رو شناختم و تا یه حدی هم ته فیلم رو حدس زدم. اما همین 2-3 هفته پیش که یه بار دیگه داشتم فیلم رو نگاه میکردم (بازم به زور خواهرم) دیگه هیچکدومتون رو نشناختم. چون همتون مدل موها و ریشاتون رو تغییر داده بودین و من قاطی کردم حسابی که کی به کیه؟! اما بازم تسو جان رو شناختم.

میگم ناقلا تو هم مایکروویو بودی و ما خبر نداشتیم؟ سه شنبه با بانو سوسانو ازدواج کردین و شنبه اش یه پسر به اون بزرگی داشتین!!! موسسه رویان باید بیاد پیش شماها بوق بزنه.

شنیدم که چند وقت پیش ایران بودی. عکسات رو که دیدم به مدت ۸ دقیقه و ۲۵ ثانیه تو کف این مونده بودم که واقعا خودتی یا یکی خواسته شوخی کنه؟ خدارو شکر اهالی گوگوریو این عکسات رو ندیدن چون ۱۰۰٪ دیگه عمرا تره هم برات خورد نمیکردن. آخه مرد حسابی امپراتور شدنم یه ابعاد خاصی داره، تو چی چیت به امپراتورا می خوره با این قدی که نصفیش زیر زمین مونده؟

خیلی حرفا مونده که برات بنویسم اما هر حرفی رو نمی تونم اینجا بنویسم چون عامل بدآموزی برای بچه های مردم میشه… در آخر از اعماق تهم آروز میکنم که هر چه زودتر این فیلمتون تموم بشه و بره پی کارش تا هر وقت این خواهرم اینا میان اینجا تیلفیزیون ما در قبضه کره شمالی نباشه.


امروز که از خواب بیدار شده بودم یهو یه صدای جیغ وحشتناکی اومد و پشتشم یه صدایی شبیه به اینکه انگار یه گله غضمیت (درست نوشتم؟) حمله کرده باشن و در حال دو باشن. اول فکر کردم همسایه روبروییمون (همون گشاد خانوم که قبلا ازش نوشته بودم) باز دوباره با شوهرش دعواشون شده.

یه ذره که گذشت همسایه پایینیمون زنگ زد بالا و گفت “میدونی چی شده؟” و چون میدونستم که امروز فردا جواب ارشد رو میدن فهمیدم که اون صداهه مال اون بوده و دسته غضمیتا هم حمله نکردن، الهام بوده که از فرط خوشحالی میدویده و جیغ میزده. منم نامردی نکردم و وقتی داشتیم پای تلفن حرف میزدیم مراسم جیغ و ویغ رو اجرا کردم. بعدشم که رفتم پایین یه مراسم دسته جمعی با هم گرفتیم.

 بعد از ۲ سال که کنکور داد و قبول نشد بالاخره امسال دانشگاه هنر تهران قبول شد. براش خیلی خوشحال شدم . فکر میکنم انگار خودم قبول شدم.


ار پریروز که دانشگاه رفته بودم و اونطور داد و بیداد کردم، تمام استخونهای بدنم وحشتناک درد گرفته. بدتر از همه کمرم و پام هست.

+ نوشته شده در ;پنجشنبه پنجم شهریور 1388ساعت;3:59 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در پنج‌شنبه, 27 آگوست 2009 ساعت 3:59 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع خاطرات یک دانشجوی ترم آخری, روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

21 پاسخ به “نامه ای به برادر جومونگ ملعون”

  1. پرهام گفته :

    پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 18:53

    اهه پست سیاه هم می تونید بنویسید(منظورم رنگ و فونتشه) فکر کردم هرچی بنویسید اتومات آبی میشه
    لگد؟ تو سر؟ باور کنیم؟ جومونگ باید خم بشه دیگه نه تا پاتون به سرش برسه؟
    ایول منم تسو جان رو دوست داشتم(دارم؟) ولی خنگ بود باید جومونگ رو می کشت. من گفتم اگه برادرم اینطوری بود می کشتمش
    اهه! زشته. شما چی کار دارید پسر بود یا دختر؟ مگر نه این است که تلویزیون ایران همه ی دوبله ها رو عوض کرد تا شما ذهنتان منحرف نشود؟
    نه دیگه، اشتباه کردید! اون بچه هه بچه ی سوسانو و جومونگ نبود! دوتاش بچه سوسانو با اوته، یکی هم بچه ی جومونگ و سویا
    الآن لو رفت همه ی فیلم رو دیدم؟
    الآن قسمت چندمه؟ 81 قسمت بیشتر نیست!
    آخی چه خوبه جوون ها کنکور میدن و بالاخره بعد از هدر دادن عمرشون قبول میشن و کلی ذوق می کنن! اگه کنکور نباشه که اینطوری ملت ذوق نمیکنن!
    ایندفعه خواهر مسی رو بفرستید جای خودتون!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جقزه نوشتی برادر!!!!!
    قدش کوتاهه، زیاد سخت نگیر.
    جدا تو میشینی فیلم رو میبینی؟
    مامانش امروز میگفت "تورو خدا ببین شما جوونا به چی دلتون خوشه و با چی ذوق میکنین"…یاد اونروز خودم افتادم که قبول شدم
    نه برادر! شماها رو ذخیره نگه میدارم

  2. پرهام گفته :

    پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 18:55

    حـــــــــــــــــــق اولـــــــــــــیـــــــــــــــت مـــــــــــــحـــــــــــــفـــــــــــوظ اســــــــت!

  3. علی خدائی پور ( پاتریس) گفته :

    پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 19:3

    سلام دوست جون
    بیا با هم دوست شیم
    تو رو خدا
    تو رو خدا
    ببین چقدر خواهش تمنا کردم
    یه کلیک موس ء دیگه
    شوخی کردم .نویسنده خوبی میشیا .
    سلامت و شاد باشی
    پاتریس

  4. Meci گفته :

    پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 19:21

    اوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    معلومه روزه حسابی بردت ها!!!!

  5. Meci گفته :

    پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 19:22

    من نفهمیدم کی به کیه؟تسو کیه؟سوسانو زن جومونگه؟

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ببین زیاد تلاش نکن، من تا همه رو شناختم ریشاشون رو زدن و مدل موهاشون رو عوض کردن. دیگه هیچ کس رو نمیشناسم

  6. Meci گفته :

    پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 19:23

    من دلم میخواد یه چیزی به این جومونگ بگم:
    گور بابات عزیزم

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    من دلم میخواد بزنم …..

  7. پرهام گفته :

    پنجشنبه 5 شهریور1388 ساعت: 22:0

    راستی
    من یه خبر خوش یادم رفت بدم!
    جومونگ 2 و3 و4 هم هست!
    نوه ش هم دوباره خود جومونگه (سون گل ایک؟ سون ایک گل؟ سون گیل اوک؟ سون ایل گوک؟ یا هر چیزی شبیه این اسم بازیگرشه!!!)
    من مگه بیکارم بشینم ببینم؟
    دیدم تموم شد
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    بله شنیدم…خواهر جان گفتن
    خب میتونی بیکار باشی دراز بکشی ببینی

  8. پرهام گفته :

    جمعه 6 شهریور1388 ساعت: 2:35

    اوم. خب. اینم میشه.
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    اما واقعا افت داره برادر….نچ نچ نچ…!

  9. پرهام گفته :

    جمعه 6 شهریور1388 ساعت: 19:9

    این پست واقعاً برا 5 شنبه است؟
    من فکر کردم یه هفته می گذره نوشتید،
    می خواستم بگم پست جدید می خوایم یالا
    ——————–
    میبینم نظر مسی خ ج گم شده در بین عرایضم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    آخه برادر روز جمعه چه اتفاقی میتونه بیافته که من پست بذارم؟
    نظر مسی چی؟

  10. پرهام گفته :

    شنبه 7 شهریور1388 ساعت: 1:28

    مسی خان جان
    از کجا می دونید اول شدید؟ تأیید نکنم اول نشید؟
    راستی به خاطر جومونگ
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    ای برادر چاه مکن بهر کسی، همچین تاییدت نمیکنم تا آخر بشیا

  11. Meci گفته :

    شنبه 7 شهریور1388 ساعت: 8:16

    اهه مظلوم گیر آوردین
    میایم دم مطباتونا
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    یعنی تو هم جومونگ دوست داری؟ اگه آره که خیلی خزی

  12. م.پارسا(4ساله از تهران) گفته :

    شنبه 7 شهریور1388 ساعت: 13:20

    خوب شد باادب نوشتیها وگرنه برای ما کوچولوها بد آموزی داشت
    از اعماق تهم آرزو می کنم زودتر این جومونگ تموم شه تا حال آبجیت گرفته شه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    چه تموم بشه چه نشه اون جومونگ 2 رو هم دیده. اینا رو هم میبینه برای تجدید خاطره

  13. مانلیا گفته :

    شنبه 7 شهریور1388 ساعت: 21:0

    خصوصی بود.بدو پاکش کن.

  14. مرتضی گفته :

    شنبه 7 شهریور1388 ساعت: 23:50

    این جومونگ خداوکیلی اصلا ارزششو داره که حالا نامه هم واسش مینویسی؟
    از خجالت مبین که در خواهم اومد با این درخواست سخیفش. ولی تو دیگه چرا؟ شما هم عشق این سریالای کشکی چشم بادومیایی که سوار این موجهای مسخره میشیا. نکنید تورو جون هر کسی دوست دارید این کارارو.
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    کی میگه من عشق جومونگم؟ جدا از نامم اینطور بر میاد؟

  15. پرهام گفته :

    یکشنبه 8 شهریور1388 ساعت: 0:7

    پرهام:اول جواب خودتون رو بنویسید بعد جواب مسائل رو بخونید(لطفاً! چون خیلی کنجکاوم بدونم چی میگید! خجال نکشید، همه سوتی میدن)

    مسئله ۱ – فرض کنید راننده یک اتوبوس برقی هستید. در ایستگاه اول 6 نفر وارد اتوبوس می شوند ، در ایستگاه دوم 3 نفر بیرون می روند و پنج نفر وارد می شوند . راننده چند سال دارد ؟
    مسئله ۲ – پنج کلاغ روی درختی نشسته اند ، 3 تا از آنها در شرف پرواز هستند . حال چه تعداد کلاغ روی درخت باقی می ماند؟
    مسئله ۳ – چه تعداد از هر نوع حیوان به داخل کشتی موسی برده شد ؟
    مسئله ۴ – این سوال حقوقی است . هواپیمایی از ایران به سمت ترکیه در حرکت است و در مرز این دو سقوط می کند ، بازمانده ها را کجا دفن می کنند ؟
    مسئله ۵ – من دو سکه به شما می دهم که مجموعش 30 تومان می شود. اما یکی از آنها نباید 25 تومانی باشد . چطور ؟

    جواب ها

    ============ ========= ========= ========= =

    مسئله ۱ – راننده اتوبوس هم سن شما باید باشد . چون جمله اول سوال می گوید " تصور کنید که راننده اتوبوس هستید."
    مسئله ۲ – همه کلاغ ها ، چون آنها فقط " در شرف پرواز " هستند و هنوز از روی درخت بلند نشده اند..( اگر جواب شما 2=3-5 بوده بدانید دوباره محاسبات جلوی تفکرتان را گرفته است.)
    مسئله ۳ – هیچ . آن نوح بود که حیوانات را به کشتی برد و نه موسی ( "چه تعداد " جلوی فکر کردن شما را گرفته است.)
    مسئله ۴ – بازمانده ها را دفن نمی کنند . آنها جان سالم بدر برده اند . شما به وسیله کلمات حقوقی و دفن کردن منحرف شده اید.
    مسئله ۵ – یک 25 تومانی و یک 5 تومانی . به یاد بیاورید ( فقط یکی از آنها ) نباید 25 تومانی باشد و همین طور هم هست . یک سکه 5 تومانی داریم.شما با عبارت " یکی از آنها نباید … " فریب خوردید
    ———————–
    از وبلاگ http://www.fation-kids.blogfa.com/ کش رفتم!

  16. papary گفته :

    یکشنبه 8 شهریور1388 ساعت: 1:1

    در جواب کامنت بالایی برادر پرهام….صادقانه ی صادقانه

    1- خب راننده خودم هستم دیگه. سن خودم رو که میدونم دیگه
    2- هنوز که نرفتن پس همشون هستن.
    3-تا جایی که میدونم و البته چند شب پیش هم یه نطق غرایی در این باره داشتم، جفت جفت بودن…حالا شاید دلیلش رو بعدا که سر حال بودم نوشتم چرا
    4-یعنی با وضعی که هواپیماهای ایرانی دارن، جنازه ها سالم میمونن؟ اگر سالم بمونن و اگر ایرانی باشن تو ایران دیگه
    5-سکه 15 تومنی که نداریم. یکیش باید 5 تومنی باشه و اون یکی هم 25 تومنی باید باشه. مگر اینکه خزانه سکه جدید ضرب کرده باشه

  17. پرهام گفته :

    یکشنبه 8 شهریور1388 ساعت: 1:30


    lمن فقط دو تای اول رو درست جواب دادم. چه صادقانه گفتم
    جوابشم خوندید؟
    سومی خیلی جالبه یهویی از هر کی دوست دارید بپرسید، غلط جواب میدن همه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    [آیکون تشویق، دست و سوت برای برادر پرهام]
    اوا! منم اشتباه جواب دادم

  18. پرهام گفته :

    یکشنبه 8 شهریور1388 ساعت: 1:55


    خب اگه درست جواب میدادید که نمی گفتم اشتباه کردم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

  19. پرهام گفته :

    یکشنبه 8 شهریور1388 ساعت: 1:57

    منتظر بشینم واسه اول شدن؟ یعنی می خواین آپ کنین؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    آپ که کردم

  20. پرهام گفته :

    یکشنبه 8 شهریور1388 ساعت: 2:21

    خب من رفرش نکرده بودم صفحه رو
    بیست اَم!
    بیست اُم!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    میگم یه ذره هوش و ذکاوت هم بد نیستا

  21. sahra گفته :

    یکشنبه 8 شهریور1388 ساعت: 9:46

    سلام عزيزم

    خيلي وقت بود كه كلي نخنديده بودم، امروز كه وبلاگت رو خوندم كلي خنديدم.

    اميدوارم هميشه شاد باشي
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    ممنون
    کلا اینجا اگه یه چیز جدی هم بنویسم مایه خنده میشه بس که از توش میشه سوتی درآورد