تولد یکربع قرنگیم
(از اینجا به بعد رو با صدای خودتون، زیر پوستی بخونین)…پنج شنبه از صبح خروس خون بیرون بودم. اول برای تعیین کلاسای شهر، بعد با شوهر خواهر گرام در جهت خرید کادو و بعدشم دنبال کیک رفتم. رسیدم خونه هلاک بودم جدا.
تو این پست میتونین در مورد چرایی نوشته روی کیک تولد پارسالم بخونین. امسال هم یه چیز تو همون مایه ها بود. با این تفاوت که براش سالگرد گرفته بودم… فکر میکنم قناده وقتی داشت رو کیک رو مینوشت پیش خودش گفته “این کیک مال همون دیوونه! پارسالیه باید باشه که دوباره اومده.”
اینم کیک امسالم!
بروبکسی که دعوتشون کرده بودم اکثرا دیر رسیدن و مونده بودن تو ترافیک و حدود ۱۰ رسیدن (دیگه توضیح نمیدم چرا مونده بودن تو ترافیک!). منم همینطور حرص میخوردم. ۴ نفر هم به دلیل مذکور نیومدن. اولین نفر که اومد پانیا بود. گذاشتنش اینجا و رفتن… امسال اولین سالی بود که من و دختر داییم توی تولدهای همدیگه بودیم. تو کارتی که روی کادوم بود نوشته بود “امیدوارم امسال آخرین سالی نباشه که تو تولدهای همدیگه هستیم.”
از حرکات موزون و شیطونی ها و تیکه ها و ورجه وورجه ها و هرچه آتش در توان داشتیم برای سوزاندن، دیگه نمی نویسم چون مایه آبرو ریزی میشه.
جهت رفع کنجکاویتون، کادوهام به این شرح بودن: یک عدد مودم Wireless از طرف مامانم و خواهرم، پرهام و پانیا (این رو خودم سفارش داده بودم و موقع باز کردنش وانمود کردم “منم که خوابم!”)، کیف پول ،Money، کتاب و ۲ عدد گوشواره، ست Mug، ست ملحفه، عطر و قاب عکس. چنتا کادوی دیگه هم تو راهه که بعدا مینویسم.
تو یه چشم بهم زدن ۲۵ سالم شد و نمیدونم از امسال تا سال دیگه چیا می خواد پیش بیاد؟! اما میدونم که مثل همیشه خدا خیر برام می خواد. امیدوارم کمکم کنه که روز به روز “انسان تر” بشم و مایه افتخار خانوادم باشم. از پارسال تا امسال که پانیا به جمعمون اضافه شد و کلی اتفاقای خوب دیگه برام افتاد. خدارو شکر میکنم که یکسال رو با سلامتی کامل من و خانوادم در کنار هم بودیم. از این به بعدش هم همینطور خواهد بود.
از تبریکات و لطف همگیتون که به یادم بودید ممنونم.
8 پاسخ به “تولد یکربع قرنگیم”
آگوست 1st, 2009 at 10:15 ب.ظ
شنبه 10 مرداد1388 ساعت: 22:15
مبارک باشه
پست سفارشی بود. پارتی بازی اونم در حد بود میرزاپور تو تیم ملی؟
مگه تولد شما نبود؟(آخه نوشتید میلاد …)
[…] رو شفاف سازی کنید
خوبه حرف پارسالتون عملی نشد
می میرم الآن. فکر کنم خیلی عالی بوده. وسطش موز و گردو و ….
چرا مونده بودن تو ترافیک؟
«امیدوارم امسال …» ان شاءالله.
کادوهای جالبی بود، مخصوصاً کادوی پانیا
میگم شما عطر دوست نداشتید نه؟ بدید به من
«اما میدونم که مثل همیشه خدا خیر برام می خواد. امیدوارم کمکم کنه که روز به روز "انسان تر" بشم و مایه افتخار خانوادم باشم»
عین فیلم ها بود. مخصوصاً هندی
باز هم مبارک باشه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ممنون
تولد منو میلاد با هم بود دیگه خب
آره واقعا! اگه میشد که بازم میشدم پریا خره اما از اون لحاظ
اگه عطر زنونه میزنی بسم الله
معلومه که زیاد فیلم هندی میبینیا[آیکون چپ چپ نگات میکنم]
آگوست 1st, 2009 at 10:41 ب.ظ
شنبه 10 مرداد1388 ساعت: 22:41
اول که تولدت مبارک دختر گلم ایشالله 100 سالگیت.بعد هم این که نوع نوشتنمون خیلی شبیه همه! من احساس کردم دارم نوشته ی خودمو می خونم! دوباره میام
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خیلی ممنونم مادرم
خوشحال میشم
آگوست 2nd, 2009 at 9:34 ق.ظ
یکشنبه 11 مرداد1388 ساعت: 9:34
امیدوارم به این زودی ها از خر شدن دست نکشی
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
بلند بگو آمین
آگوست 2nd, 2009 at 9:35 ق.ظ
یکشنبه 11 مرداد1388 ساعت: 9:35
من میتونم تو کیک و کادوهات باهات شریک بشما
آگوست 2nd, 2009 at 9:37 ق.ظ
یکشنبه 11 مرداد1388 ساعت: 9:37
اگه بقیه رو فاکتور بگیریم میبینی که فقط منم که دوست دارم و به یادتم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خواهر میدونستم اما به روت نمیارم که یه موقع نری
آگوست 3rd, 2009 at 1:33 ق.ظ
دوشنبه 12 مرداد1388 ساعت: 1:33
شما عطرو بدید، یه کاراییش می کنم
فیلم هندی، اونم من؟ فقط یه بار یکم از دیوداس رو دیدم!(10 دقیقه)
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
نمیشه که . تو اول بگو میزنی بعد من بدم
منکه همونم ندیدم بس که آبکیه فیلماشوت
آگوست 4th, 2009 at 3:04 ق.ظ
سه شنبه 13 مرداد1388 ساعت: 3:4
خب این یکیو بینید.
عطر هم نمی خوام اصلاً. کاش از خدا یه چیز دیگه می خواستم
راستی منو از عطر زنونه زدن نترسونید. خودم که بوش رو حس نمی کنم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ممنون مرسی…قربان شما
مگه یکی دیگه بهت عطر داده؟
خوب ماهایی که حسش میکنیم که نباید چپ چپ نگات کنیم[آیکون وافعا که برادر!]
آگوست 4th, 2009 at 3:31 ب.ظ
سه شنبه 13 مرداد1388 ساعت: 15:31
اوهوم!
خودم مهم ترم که حس نمی کنم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
اصلا نظرت مهم نیست