تورو خدا برای خواهر زادم دعا کنین.
پیش دکترش که رفته قرار شده ۴ فروردین خواهرم رو یه عمل کنن، آب دور جنین و خون جنین رو بگیرن که ببینن آیا بچه هم مبتلا شده یا نه؟ اگر مبتلا شده باشه باید بچه رو از بین ببرن. بچه ۶ ماهه رو. از دیشب هممون داریم دیوونه میشیم.
تورو خدا دعا کنین اگر قراره بچه معلول یا ناسالم بدنیا بیاد همین حالا از بین بره بهتره تا اینکه یه عمر خودش و خانوادش ناراحتی رو تحمل کنن. اگرم که خدا می خواد بچه رو سالم بهمون بده دیگه خطری خود بچه و پدر مادرش رو تهدید نکنه.
جلوی بقیه نشون نمیدم که چقدر ناراحتم، اما از درون دارم دیوونه میشم بس که همش دارم با خدا و با اون بچه حرف میزنم که سالم باشه بچه. حسابی غصه دارم می خورم. خواهش میکنم، التماس میکنم فقط دعا کنین اون چیزی که خیر هستش پیش بیاد برامون.
5 پاسخ به “تورو خدا برای خواهر زادم دعا کنین.”
دو کلوم حرف حساب
تو این وبلاگ از هر چی که فکر کنی مینویسم. حوصله اینو ندارم که برای هر موضوعی یه وبلاگ باز کنم.
وبلاگم هم بازدید کننده زیادی نداره( اینو میتونی از آمار سایت ببینی خودت)..حالا چه اصراریه که هوارتا بازدید کننده داشته باشم؟همین چنتایی هم که میان خیلی هم خوبه.اگر خوشت اومد و حال و حسش رو داشتی بازم سر بزن.In this weblog I write about whatever you may imagine. I don't have the patience to open a weblog for every subject. Also, my weblog does not have a lot of visitors (you can see this for yourself from the site statistics) and what do I need with a bunch of visitors? Those few who do come are really good. If you enjoyed it and you feel like it, come back again.
مارس 18th, 2009 at 5:02 ب.ظ
چهارشنبه 28 اسفند1387 ساعت: 17:2
خیلی ناراحت شدم پریا جان….انشاالله که به خیر می گذرد…خودت و مامانت که کارتون خیلی درسته….حتما دعاهاتون می گیره….انشاالله که هم بچه و هم خواهرت سالم و سلامت خواهند بود و خدا یه خواهر زاده خوشگل و تپل مپل بهت میده….ما که هیچی نیستیم ولی حتما دعا می کنم….از ته دل….
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
مرسی مبین جان. ممنونم ازت واقعا.
مارس 18th, 2009 at 5:03 ب.ظ
چهارشنبه 28 اسفند1387 ساعت: 17:3
راستی مگه خواهرت واکسن سرخک و سرخجه نزده بوده که گرفته؟!!
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
نمیدونم والا. جرات نمیکنم ازش بپرسم.
مارس 18th, 2009 at 6:16 ب.ظ
چهارشنبه 28 اسفند1387 ساعت: 18:16
آخی طفلی بچه
برای نی نی خوشگلتون
نگران نباش خواهر همه چی درست میشه به قول مبین شماها که کارتون درسته ولی منم در حد خودم دعا میکنم
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ممنونم ازت دوست جون
مارس 18th, 2009 at 10:54 ب.ظ
چهارشنبه 28 اسفند1387 ساعت: 22:54
من یکی که امیدوارم هیچ مشکلی برای خواهرتون و بچه شون پیش نمیاد
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
ممنونم پرهام جان. واقعا ممنون
مارس 19th, 2009 at 2:04 ب.ظ
پنجشنبه 29 اسفند1387 ساعت: 14:4
سلام پریا جون
من ودختر 10سالم کیمیا چند وقته از طرفداران پر وپا قرص نوشته هات هستیم نمیدونم چرا تا به حال فقط میومدم و سر میزدم وهیچ نظری نمیدادم ولی امروز بعد از اونکه کیمیا پست جدیدت را خوانده بود و موضوع را به من گفت شاید باور نکنی ولی انگار این مشکل برای خواهر خودم پیش اومده واقعا متاثر شدم
در ضمن منو ببخش که اولین نظرم را با این پست شروع کردم
امیدوارم خدا هر جور میتونه رحم کنه
امیدوارم در پستای بعدی خبرای خوشی را بخونم
و خدا دوباره لطف ومهربونیش را به خوانوادتون نشون بده
به امید سالی خوش و سرشار از اللطاف ایزد پاک
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
سلام دوستم. ممنونم از اینکه اینطور همدردی و خودت رو نزدیک حس میکنی.
منم امیدوارم که سال جدید برای تو و دختر گلت و خانوادت سال بسیار خوبی باشه همراه با سلامتی و شادی.
خوشحالم که بالاخره باهات آشنا شدم