 |
امروز من و دوستم ساعت ۷ عین این اساکیل (جمع مکسر اسکلها) پاشدیم رفتیم دانشگاه…تو اتوبوس که اصلا یه چهره آشنا پیدا نمیشد و همه بچه ها با مامان و باباهاشون اومده بودن… … دانشگاه هم که رفتیم به همین ترتیب بود…جدا شک کرده بودیم که درست رفتیم یا یه دانشگاه دیگس؟!…تازه ه ه! حراستیا هم اصلا نبودن و این از عجایب بود واقعا …گروه که رفتیم با هوارتا آدم مواجه شدیم که همه رو سر همدیگه سوار بودن…بالاخره کاشف به عمل اومد که امروز ثبت نام ترم جدید هاس و کلاس ماهایی هم که برای خودمون کلی قدیمی هستیم و حق آب و گل داریم از شنبه شروع میشه…دست از پا درازتر ۱۲ نشده برگشتیم تهران …اسکلی هم عالمی داره ها
پ.ن. دوستان خیلی لطف دارن به من این ۲ روزه
|
+ نوشته شده در ;چهارشنبه سوم مهر 1387ساعت;10:3 بعد از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در چهارشنبه, 24 سپتامبر 2008 ساعت 10:03 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|
سپتامبر 25th, 2008 at 2:37 ق.ظ
پنجشنبه 4 مهر1387 ساعت: 2:37
اساکیل رو خوب اومدی… آخه بعد این همه وقت دانشجویی آدم 3 مهر میره دانشگاه؟
موفق باشی خانومی
سپتامبر 25th, 2008 at 2:38 ق.ظ
پنجشنبه 4 مهر1387 ساعت: 2:38
سپتامبر 25th, 2008 at 2:43 ب.ظ
پنجشنبه 4 مهر1387 ساعت: 14:43