|
تو این مدتی که وبلاگ دارم خیلی خیلی خیلی کم پیش اومده که لینکش رو به دوستانی که از نزدیک میشناسم بدم…یه بار یکیشون که لینکم رو می خواست، وقتی بهش گفتم نه نمیتونم لینکم رو بهت بدم بهش برخورد و یه ذره چرت و پرت بهم گفت. البته بیشتر از یه ذره… ممکنه بخوام یه چیزی بنویسم، تصادفا” در مورد اون شخص و نخوام بخونه. اگر بدونم که میاد می خونه مجبور میشم که خود سانسوری کنم و نمی تونم حرفم رو بزنم. حرفم رو هم نزنم می مونه تو دلم و غمباد مضمن میگیرم…اصلا” میدونی چیه آقا جان؟ از قدیم گفتن: “چار دیواری، اختیاری!”
الانم که دارم مینویسم یکی از همون موقع هایی هست که دوست دارم به یه بنده خدایی یه چیزایی بگم و با خیااااال راحت این کارو میکنم، چون لینکم رو نداره خداروشکر.
تو خجالت نمیکشی؟ حالا من هیچی، مامانم رو اینطوری مضحکه خودت کردی؟ سنی ازش گذشته… خجالتم حدی داره والا. حرفی نمیزنه دلیل نمیشه که ببو و پخمه باشه…میدونم چی کار کنم تا یاد بگیری و دیگه از این کارا با کسی نکنی. تا تو باشی وقتی حرف میزنی و قول میدی سر حرفت وایستی نه اینکه اینطوری گربه رقصونی کنی!!
|
+ نوشته شده در ;یکشنبه بیست و پنجم فروردین 1387ساعت;1:32 قبل از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در یکشنبه, 13 آوریل 2008 ساعت 1:32 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|
آوریل 13th, 2008 at 10:23 ق.ظ
یکشنبه 25 فروردین1387 ساعت: 10:23
خدا به داد اون بنده خدا برسه. با بد کسی طرف شده!