دیزی خورون
سالاد شیرازی،دوغ،نان سنگک،ترشی لیته و سبزی خوردن با پیاز.
تیلیت و دیزی سنگی.دیزیه و این تیلیتش. به قول خودم وقتی بچه بودم میگفتم کیلیت.
گوشت کوبیده با زعفران (تزیینات سبزی خوردن روش کار خودمه ها)
چای با بامیه و آبلیمو با عینک مامانم . بنظر خودم توی این عکس یه حس نوستالژی خاصی هستش ، نظر تو چیه؟
بعد از اینکه از اونجا اومدیم بیرون ، یه ذره ای راه رفتیم تا بتونیم نفس بکشیم. همینطوری که داشتیم خیابون ایرانشهر رو می اومدیم پایین به یه نونوایی سنگکی رسیدیم و از اونجایی که منم فوضولم و سرم برای اینطور کارا درد میکنه رفتیم و ازشون عکس گرفتیم.
نان سنگک فرداعلاء خاش خاشی تازه از تنور درآمده…هنوز سنگهاش روش بود.
نان سنگک درون تنور در حال پخت(من که حوس نون سنگک تازه با پنیر و گردو کردم).
من این عکس رو که میبینم حسابی احساس گرما میکنم.
اون آتیشه از اینجا در میادش.
من که خودم الان دارم اینارو میبینم بازم گرسنم شد ، تو چی؟
4 پاسخ به “دیزی خورون”
نوامبر 28th, 2007 at 6:08 ب.ظ
چهارشنبه 7 آذر1386 ساعت: 18:8
نفق نکردی؟
نوامبر 28th, 2007 at 11:04 ب.ظ
چهارشنبه 7 آذر1386 ساعت: 23:4
ماشالا!
نوش جان. جای ما رو هم خالی میکردی.
من که از سرما خوردگی امروز سرکار نرفتم و کارم همش سوپ خوردن بود
دسامبر 1st, 2007 at 10:18 ق.ظ
شنبه 10 آذر1386 ساعت: 10:18
سلام.
واااای. عجب عکسای باحالی.
من الان سر کارم ولی آرزو میکردم کاشکه تو اون دیزی سرا بودم.
خوش باشین.
دسامبر 6th, 2007 at 10:55 ق.ظ
پنجشنبه 15 آذر1386 ساعت: 10:55
اين عكسائي كه گذاشتي حسابي حوس مي كنه واقعا خوشمزست