یک کادو با دو گیرنده!

چند روز پیش بود که از یه شبکه خارجی اجنبی که اول اسمش هم B داره شنیدم که “محققان موفق شده اند از سلول های بنیادی انسان اسپرم تولید کنند.”

واقعا برای اولین بار خدا رو شکر کردم که مونث آفریده شدم. نه اینکه حالا همچین زیاد دل خوشی دارم که مونث آفریده شدما، اما این بار فرق میکرد. شکرم برای این بود که اگر مذکر بودم و یه همچین خبری رو بهم میدادن، از فرداش نگاه های مردم تو خیابون به چشم یه آدم بیمصرف علاف بیکار بهم، نگرانم میکرد، کابوسم هم این موضوع بود که دیگه اگر خواستگاری هم برم و هر چی بگم خونه و ماشین و اسب شاخدار سفید و فلان شغل و غیره و غیره رو دارم، دختر که بهم نمیدن هیچ، با نثار یک لگد به نقطه استراتژیکم  -تازه در بهترین حالت اگر این کشف محققان رو مستقیم به روم نمیاوردن-  از خونشون بیرونم میکنن و باید در صدد جور کردن ویزا باشم که برم کشور بلاد و کفر برای تغییر جنسیت!


27 تیر تولد یه بنده خداییه. از اونجایی که همیشه خرید کادو برای آقایون از مشکلترین کارایی هستش که تو زندگیم میتونم انجام بدم، بعد از کلی تحقیق و تفحص تصمیم گرفتم که برای این بنده خدا عطر بخرم. حالا یه مشکل اساسی سر راهم بود و نمی دونستم از چه عطری خوشش میاد. مادره جاااان!

دو هفته پیش بالاخره تصمیم گرفتم یه عطری رو که خودم از بوش خوشم میاد براش بخرم و در عین خودخواهی استدلالمم این بود که اگر خوشش اومد فبها، اگرم خوشش نیومد مشکل اونه نه من…حالا دیگه توضیح نمیدم چنتا عطر بو کردم و به اقاهه کمک کردم(!!!) جای پیشخون مغازشو با قفسه هاش محض تنوع عوض کنه و قیافه اون آقاهه رو با شاتوت اشتباه گرفتم تا اون عطری رو که خوشم میاد پیدا کنم.

خدا میدونه که تو این 2 هفته با این عطره تو کمدم چه رویایی داشتم (نه بخاطر اینکه شاید خوشش بیاد، بخاطر اینکه خودم دیوونه بوش هستم) و هی وسوسه میشدم که بازش کنم و یه فیس ازش بزنم. اما کابوس اینکه کادو رو دادم و طرف بو برده که پلمبشو باز کردم و یه فیس ازش زدم و آبروم رفته، جلو چشام می اومد و پشیمون میشدم و شیطون رو لعنت میکردم که رفته تو جلدم (مگه دفتر مشقم که جلد داشته باشم؟). اینم اضافه کنم که من اصولا واله و شیدای عطرهای مردونه مخصوصا Cool  هستم و اضافه تر میکنم منظورم از یه فیس یه چیز تو مایه های یه دوش 30 ثانیه ایه که تو یه چشم بهم زدن محتویات شیشه ناپدید میشه…بالاخره به خودم کلی قول دادم  که وقتی کادوش رو باز میکنه از چنتا فیس بی نصیب نمونم. دقت کنید، چنتا فیس!

پنج شنبه ای که گذشت، یعنی 18 تیر. به این بنده خدا یه چیزی گفتم. البته این یه چیز رو خودش گفته بود و قرار بر این شده بود که در اولین فرصت مقتضی من خبرش رو بدم. و فرداش -تو این 25 سال عمری که خدا بهم داده همیشه فردای پنج شنبه جمعه بوده- یه جوری که خیلی از “خیلی تابلو” تابلوتر بود که داره میپیچونه قضیه رو، پیچوند. از اونجایی که اصلا انتظار نداشتم همچین کاری انجام بده، تا روز دوشنبه همش فکر میکردم که آیا عطر رو بدم بهش؟ یا ندم؟…بدم؟ یا ندم؟

بالاخره دیشب قال قضیه رو کندم و پلمبشو باز کردم و به اندازه چنتا از همون فیس معروفا ازش استفاده کردم.

نتیجه اخلاقی: این موضوع برای شما هیچگونه نتیجه اخلاقی در بر نداشت و تو این اوضاع وانفسا بیکاری کاملا سر کار بودید. اما برای خودم این نتیجه رو در بر داشت که 1- در این فقره خاص دیگه آرزو به دل از دنیا نمیرم. 2- از دیشب تا حالا کلی با بوی عطره دارم حال میکنم. 3- تو تقویم امسال اصلا روزی به تاریخ 27 تیرماه نداریم و ترتیب روزا 25 ام، 26ام، 28ام و الی ماشالا هست. 4- برای اینکه فکر اون پول بی زبون رو نکنم به خودم دلداری دادم که اینم یه کادوی کوچولو از طرف خودم به خودم برای اینکه درسم رو با موفقیت تموم کردم. جل الخالق!

+ نوشته شده در ;چهارشنبه بیست و چهارم تیر 1388ساعت;10:22 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در چهارشنبه, 15 جولای 2009 ساعت 10:22 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

12 پاسخ به “یک کادو با دو گیرنده!”

  1. Meci گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 8:0

    میبینی خواهر کسی دوست نداره فقط منم که برات کامنت میذارم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    خدا تورو از من منو از تو نگیره که اینطور همدیگرو دوست داریم. خدا رحم کرد یکیمون پسر نیست

  2. Meci گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 8:7

    پمج شنبه؟؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    نیشت حالا خودت سوتی نمیدی اصلا…تو هم تو حالت خواب و بیدار که باشی یه چیز بدتر از من میشی حالا من به روت نمیارم

  3. Meci گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 8:9

    خب الان واسه قسمت اول چی بگم؟؟؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    چیزی نگو. فقط خوشحال باش که مونثیم

  4. Meci گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 8:11

    اینو قبول دارم واسه جماعت ذکور انصافا کادو خریدن سخته
    میگن عطر جدایی میاره
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جدی میگی؟ پس اگه اینطوره کادو نداده آورد

  5. Meci گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 8:12

    وا!خوب کردی اصلن تو تقویم مام 27تیر نیست
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    تو قراره به کی کادو بدی؟

  6. Meci گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 8:14

    این نتیجه گیریت کشت منو
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    قدیما میگفتن تیریپت منو کشته

  7. Joker گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 18:58

    سلام

    با این شروعی که شما داشتید من یکی که " آچ مز " شدم…

    قضیه کادو دادن را خوب کار کردی که خودتون برداشتی چون پسرها ارزش این کارها را ندارند… {خودتون گفتی که مردها دیگه به درد نمی‌خورند}

    موفق باشید…
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    گقتم به درد نمی خورن اما تو همه چیز که. اما بعضیاشون واقعا تو هیجی به درد نمی خورن. البته منکر این نمیشم که خانمها هم به درد نخور دارن

  8. مبین.م گفته :

    پنجشنبه 25 تیر1388 ساعت: 22:56

    ای بابا خواهر مسی جان ما خواهر پریا رو دوسش داریم ولی شما انگاری تیز و بز شدی این چند وقته!
    خواهر پریا جان عرض سلام!
    به به …به به….به سلامتی ایشالا.به میمنت و مبارکی….دراز شدن گوش ها رو عرض می کنم!.حالا اگه با اون بنده خدا کنتاک کردی ما رو از یاد مبر…من عاشق عطرهای کول هستم که پلمپش توسط خواهر پریا باز شده باشه و چندتا فیس هم زده باشه و به اون بنده خدا نداده باشه و بی مناسبت هم باشه و بدهدش به من! (چی گفتم خودم هم نفهمیدم!)
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    دعوا نکنین با هم دوست باشین….تو هم منو دوست داشته باش خب
    والا باید عرض کنم که خطره داره تموم میشه دیگه با اون چنتا غیسی که من زدم…البته میشه شیشه اش رو یادکاری بهت بدما!!!!

  9. پرهام گفته :

    جمعه 26 تیر1388 ساعت: 5:39

    این قیس ها فکر کنم مثل وقتیه که من میرم سراغه عطر کسی!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    انگار عین آنفولانزای خوکی این کار واگیرداره

  10. Meci گفته :

    جمعه 26 تیر1388 ساعت: 9:38

    خب اگه من پسر بودم الان در حال عبور از در ایفونتون بودم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    چه ربطی داره خواهر؟؟؟

  11. ویولت گفته :

    جمعه 26 تیر1388 ساعت: 11:29

    خوب یدونه برای خودتم بخر
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مسئله خرید یه دونه دیگه نیست ویولت جان! مسئه اینه که چرا باید یه حرفی رو که خود شخص میزنه، اینطوری با این وضع تابلو بپیچونه؟

  12. Meci گفته :

    شنبه 27 تیر1388 ساعت: 8:7

    ربط نمیخواد خواهر
    یه دونه از اینانشون میده مال خنده اس دیگه
    اشاره به جواب کامنت اول داره