هفته ای که گذشت

– دوشنبه صبح ساعت ۴:۴۵ مثه این بچه مثبتای حال بهم زن بیدار شدم و رفتم دانشگاه…استاده هم خیلی شیک نیومد و همه رو سر کار گذاشت….بجاش رفتیم گروه و یه اعتراض کتبی برای نمره زبان نوشتیم

– سه شنبه هم نمی خواستم برم، اما خوب شد که رفتم…استاده اومد و یه ذره حرف زد و قرار شد از این به بعد کلاسای سه شنبه و چهارشنبه صبح بجای ۹ از ۱۰ شروع بشه…تازه! به اونایی هم که جلسه اول اومده بودن ۱ نمره میده

– از روزی که امتحانام تموم شده مثه معتادا شدم…همش خوابم…نمونش دیروز. شب قبلش ساعت ۲:۳۰ خوایدم و دیروز تااااا ۱۲ ظهر خواب بودم….ساعت ۵ ناهار خوردم و خوابیدم تااااااااا ۹….رفتیم خونه خواهرم و ۱۲ نشده بود دهنمو مثه دهن تمساح یه متر باز میکردم و خمیازه میکشیدم….دیشب ساعت ۱ خوابیدم تااااا ۹:۳۰ که دوستم مسج داد نمره تنظیم اودمه که مثه مداد پاشدم پریدم تو نت…۱۶ شدم…این ترم اصلا” نمره هام رو دوست ندارم…نمیدونم چرا اینطوری شدم

+ نوشته شده در ;پنجشنبه بیست و هفتم تیر 1387ساعت;11:28 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در پنج‌شنبه, 17 جولای 2008 ساعت 11:28 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

Comments are closed.