سکوت

چراش رو نمیدونم، اما این روزا بطور افتضاحی ساکت شدم و خیلی کمتر از اونی که فکرش رو بشه کرد حرف میزنم…کسی هم حرفی بزنه -دور از جون بز- فقط نگاهش میکنم و سعی میکنم حداقل جواب رو بدم…فقط تو فکرم همش با خودم حرف میزنم و با خودم مشورت میکنم و جلسه میذارم…اوضاع خوبه خدارو شکر و هیچ مشکلی ندارم، اما نمیدونم چرا کم حرف شدم!!! + نوشته شده در ;شنبه بیست و چهارم فروردین 1387ساعت;2:11 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در شنبه, 12 آوریل 2008 ساعت 2:11 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

2 پاسخ به “سکوت”

  1. کاوه گفته :

    شنبه 24 فروردین1387 ساعت: 11:45

    سلام

    کم حرفیت که مشخصه. چون چند وقتیه پیدات نیست. اما مطمئنی اوضاع خوبه و مشکلی نداری؟
    نه اینکه شک داشته باشما نه، اصلا و ابدا

  2. شیوا گفته :

    شنبه 24 فروردین1387 ساعت: 12:35

    سلام عزیزم……… مشکل کم حرفی مقطعیه……. یعنی دوره داره…… مرحله ی اولش ادم کم کم می ره تو خودشو نسبت به همه چی بی تفاوت می شه اما خودش خبر نداره چی به سرش اومده……… مرحله ی دوم متوجه می شه ای بابا یه روز کامل گذشته اما دو سه کلمه بیشتر حرف نزده…….. مرحله ی سوم آدم خودش خسته می شه و یهو شروع میکنه به حرف زدن……… اما اینم باز مقطعیه یعنی یه کم حرف میزنه باز یه کم حرف نمی زنه…….. دیگه مرحله ی بعدش باید بره بیمارستان و بستری بشه………. یه دوست داشتم همینطوری بود….. مرد……بووووووووووووسسسسسس