|
دیشب رفته بودیم خونه یکی از فامیلها برای عید دیدنی و از این حرفا…میون زمین و هوا بودم و تازه می خواستم بشینم، که دیدم آقا مهدی دو تا عکس از یه دختر خانم(!!!!!!!!!!) خوش قیافه رو آورد داد به من و گفت: “بیا این مال توئه؟؟؟”…… خیلی تعجب کردم که برای چی عکس کس دیگه ای رو دارن به من میدن!؟ از این حرکت اصلا” خوشم نیومد، اما حرفی نزدم و عکس رو گذاشتم رو میزی که جلوم بود…عکس رو سر و ته گذاشته بودم رو میز… پنداری هم زیر چشمی یه نیم نگاهی میکردم…حالا حدودا” بیست دقیقه میگذشت…همینطور که یه نیم نگاه هم مینداختم تا شاید بشناسم دختره(!!!) کیه و ربط عکس کس دیگه رو با خودم پیدا کنم، پیش خودم فکر کردم حالا هر کی می خواد باشه، اما خداییش خوش قیافست…کور بشم اگر اینارو دروغ بگم…از اونجایی که بیشتر وقتا بلند بلند تفکر میکنم، بعد از چند دقیقه یهو داد زدم ” اوااا !! آقا مهدی این عکسه منه که!!!”…آقا مهدی هم گفت: “پس می خواستی عکس کی رو بهت بدم؟”
دیشب بطور مفتضحانه ای متوجه شدم که نه تنها تو حرف زدنم سوتی میدم، بلکه تو چشمام هم سوتی دارم…فکر کن عکس خودم رو نشناسم و بازم فکر کن که از خودم خوشم بیاد. واقعا” جای بسی تحسین است!!!!
|
+ نوشته شده در ;شنبه هفدهم فروردین 1387ساعت;1:24 بعد از ظهر; توسط;papary; |;
این پست
در شنبه, 5 آوریل 2008 ساعت 1:24 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا.
می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.
|
آوریل 5th, 2008 at 1:36 ب.ظ
شنبه 17 فروردین1387 ساعت: 13:36
سلام.به به چقدر قشنگ ودیگر هیچ
پول گاز را باید بدیم آب را جدا
آوریل 7th, 2008 at 7:29 ب.ظ
دوشنبه 19 فروردین1387 ساعت: 19:29
جالب بود. حالا به اعتماد به نفس بالاتون تبریک بگم یا IQ؟