شعله زرد

این چند روزه به قول شیوا خبری ازم نبود…چهارشنبه که از دانشگاه اومدم انقدر خسته بودم که ساعت ۹ خوابیدم و فرداش ساعت ۱۰ صبح بیدار شدم…دیروزم که ناهار چتر بودیم و شب اونا خونه ما چتر بودن…و اماااا امروز…ننه جون جونم برات بگه که امروز ما نذری داشتیم…سعله زرد پزون داشتیم.

دیگ

نمیدونم کیا این پستم رو می خونن اما اگر آقای کاوه و آقای وحید و شیوا این پستم رو می خونن،بدونن که به یادشون بودم و همش دعاشون میکردم.معمولا” این IQ در حد جلبک من موقع دعا کردن همه اسمهارو یادش میره و قاطی میکنه که باید چه کسایی رو دعا کنم و اسم هر کسی رو بیاد تو ذهنم میگم،اما خدارو شکر امروز اسم همه اونایی که می خواستم به یادم بود.

شعله زرد

باورتون میشه یا نه،اما منم تا الان که دارم این پست رو مینویسم در همین حد شما شعله زرد خوردم…تا الان که همش مسیر ۳ طبقه ای خونه خودمون تا پارکینگ رو ۵۰۰ بار طی کردم و دارم میمیرم…تازه الان که نزدیکه ۱۰ شبه یه سری آدم دیگه دارن میان که شعله زرداشون رو ببیرن.

وای که چقدر امروز خونمون شلوغ پلوغ بود…مامان که پایین بود و من بالا بودم.هر کسی هم که هر طرف میرفت همش صدا میکرد پریااااااا این کجاست؟؟؟….پریاااااا اون کجاست؟….حالا من بیچاره هم در نقش کوزت دارم یه کوه ظرف رو میشورم ها…خداییش امروز دیوونه شدم از بس دور و ورم آدم بود. اما خیلی روز خوبی بود و خوش گذشت خدارو شکر…مرسی خدا جونم 

 به قول مامانم بازم خداروشکر که بهمون سلامتی میده و  میتونیم دینمون رو ادا کنیم.

+ نوشته شده در ;جمعه هفدهم اسفند 1386ساعت;10:3 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 7 مارس 2008 ساعت 10:03 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

یک پاسخ به “شعله زرد”

  1. شیوا گفته :

    جمعه 17 اسفند1386 ساعت: 22:53

    به به …. قبول باشه خواهر…..خسته نباشید……منکه 4 سال رفتم شعله زرد نذر خانوم داییمو هی هم زدم….کلی هم شخصا بردم تحویل همسایه ها دادم ولی هیچ اثر نکرد….. معلوم نیست چرا کار نمی کنه…… شعله زرد شما کار میکنه……؟ باید بدونم که دلمو اکی خوش نکنم…… قربونت…….
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مرسی خواهر…نگران نباش,مامان منم 15 ساله داره میپزه و من هر سال خودم میبرم دم خونه ها میدم.البته بغیر از پارسال که پام تو گچ بود و حتی نتونستم این پله هارو پایین برم و هم بزنم.همش بالا بودم و این بوی زعفرون میزد تو بینیم و داشت دیوونم میکرد اما نمیتونستم برم پایین…باورت نمیشه هر سال همه آرزوهاشون رو گرفتن.منم گرفتم همیشه هر چی خواستم. دیرو زود داشته اما سوخت و سوز نداشته. برای تو هم دعا کردم.اگه خیر باشه میشه