بین دو مرز

گویا این سفر عید ما، هنوز داستان خیزه!

حدودا اواخر فروردین بود که خیلی اتفاقی متوجه شدم مهر ورود به ایران تو پاسپورتم نخورده اما برای مامان اینا زدن. وقتی وارد اداره مرزی شده بودم پاسپورتم رو به آقاهه دادم، نگاهش کرد و بهم برگردوند… برام اهمیتی نداشت که مهر زده باشن یا نزده باشن چون اولا کوتاهی از من نبوده و مامور مرزی حواسش نبوده، در ثانی من به کشور خودم برگشته بودم و الانم به هر حال سرجام بودم  و زندگیم رو میکردم، ثالثا اگرم بر فرض محال که من فرار کرده بودم از مرز، تو اون بیابون کجا میتونستم برم؟ اما برای مامانم انگار مهمتر از من بود که حتما باید این مهر خورده بشه تو پاسپورتم.

از اونجایی که من اصولا حال و حس دنبال کردن اینطور چیزای الکی بلکی رو ندارم، بهونه آوردم که الان چون درس دارم و نزدیکه امتحانا هست  -حالا سه ماه بعد امتحانا شروع میشد-  نمی تونم برم دنبالش و از این حرفا. و تنها حرکت مفیدی که در این راستا کردم این بود که زنگ زدم پلیس +10 و موضوع رو شرح دادم، و گفتن “باید بیایین اینجا!” و من باز با تاکید سوال کردم که آیا حتما لازمه خودم بیام؟ که اونا هم گفتن “هر کسی که پاسپورت همراهشه میتونه بیاد”. و زحمتش افتاد به گردن مامانم.

دفتر اولی که میره آدرس یه دفتر دیگه رو میدن و اونجا هم یه جای دیگه رو آدرس میده تا بالاخره میگن “این مشکل رو باید اداره گذرنامه حل کنه و اونجا مراجعه کنین. اما تا زمانی که ویزاتون تموم نشده باید پیگیری کنین که بهتون جریمه نخوره”. مهلت ویزامم تا  آخرای خرداد بود. وقتی مامان به من گفت چی بهش گفتن من خیلی شاکی شدم. از این شاکی شده بودم که مامور خودشون کارش رو درست انجام نداده، حالا من باید جریمش رو میدادم. و تاکید کردم حالا که باید جریمه بدم عمــــــــــــرا دیگه برم دنبالش. می خوان چیکارم کنن؟ می خوان بگن من از مرز وارد نشدم؟ پس این آدم به این گنده ای کیه که جای من اومده؟ همزاد که ندارم! می خوان دستگیرم کنن؟ بیان بکنن خب. اصلا اگه من اتفاقی نگاه نمیکردم تو پاسمو، از کجا می خواستن ثابت کنن من دیدم و نرفتم دنبالش، یا اصلا ندیدم؟

یکی دو روز بعدش بود که خود مامان پاشد رفت اداره گذرنامه. بعد از اینکه کلی بالا-پایین فرستادنش، بالاخره سرهنگ مربوطه بهش میگه “خود صاحب پاسپورت باید بره اداره اتباع بیگانه و اونجا پیگیری کنه” و دوباره من بودم و گیرای مامان که …

اینبار دیگه جدی جدی نزدیک امتحانام بود و نمی تونستم برم. البته خودش هم میدید که وقت ندارم. اما از دست گیرش که اگر “نری ویزات تموم میشه و جریمت میکنن و شاید مشکل پیش بیاد و … مگه چقدر وقتت رو میگیره و یه ساعت پاشو برو و بیا و  …” در امان نبودم. هر طور بود راضیش کردم که خودش زنگ بزنه اونجا و سوال کنه آیا مشکلی پیش میاد اگه دیرتر برم یا نه؟ آیا باید جریمه ای بدم یا نه؟ من میدونستم مشکلی پیش نمیاد اما مامان ول نمیکرد.

بالاخره به این شرط که اگر اونا گفتن مشکلی پیش میاد، میرم و اگر گفتن مشکلی نیست بعدا میرم، راضیش کردم خودش زنگ بزنه اونجا…  جواب گرفت “اصلا به اعتبار ویزاتون کاری نداره، هر زمان میتونین مراجعه کنین. اگر مراجعه نکنین ممکنه موقع تعویض یا تمدید پاسپورتتون براتون مشکل پیش بیاد و یه ذره کاغذ بازی کنین فقط… جریمه ای هم نداره.” و بالاخره خدارو شکر مامان بیخیال شد و منم به امتحانام رسیدم. پوووووووف!

تا پریشب که مامان بعد از اینکه به یه مورد تازه ای که باید پیگیری کنم و نمیرم دنبالش چون بنا به دلایلی میترسم گیر داد، گفت “پس اینروزا که خونه ای و سرت خلوته پاشو برو اتباع بیگانه و بده این مهرو برات بزنن.” و چون دیدم دیگه نه راه پیش دارم و نه پس، و دیگه از بین دو مرز بودن خسته شده بودم! و اصولا تنوع چیز بدی نیست!، در نهایت امروز بنده تشریف بردم اونجا.

خوشبختانه خوشبختانه آقایی که باید کار من رو انجام میداد انگار امروز از دنده راست بلند شده بود(!!)، چون امضایی که من باید میرفتم دنبالش خودش زحمتشو کشید و زودی کارم انجام شد و خلاص. چیز خاصی هم نبود جز یه مهر گنــــــــده که فقط توش نوشته “بدین وسیله ورود/خروج دارنده گذرنامه در مورخه … از طریق مرز … تایید میگردد!”

خونه هم که اومدم آقاهه زنگ زد -اونجا ازم شماره تماس و مشخصات گرفتن- که چک کنه ببینه آیا کلمه خروج از ایران رو خط زده یا نه؟!! این حس مسئولیتش منو کشته بخدا!

خیالم از این قضیه راحت شد. فعلا تا شنبه یکشنبه سر مامانم شلوغه تقریبا و نمی تونه برای اون یکی مورد¸گیر بده آنچنان، اما مطمئنم از دوشنبه به بعد باید منتظر باشم! 🙁

این پست در چهارشنبه, 14 جولای 2010 ساعت 4:46 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, سفرنامه هام, نوشته هاي پپري. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

6 پاسخ به “بین دو مرز”

  1. مهرداد گفته :

    غصه نخور
    براي ما هم اين گير دادنا هست 😀
    ————————–
    پس “همه با هم هستیم” 😀

  2. معمار بیکار گفته :

    آیا اون آقاهه چند سالش بود؟؟آیا کچل بود؟؟
    —————————
    آیا تقریبا میانسال بود احتمالا.
    مو داشت عین لیلا فروهر، انقده پر بود

  3. مرحومه مغفوره گفته :

    دختر جان با این مسائل انقدر سرخوشانه برخورد نکن
    اینجا ایرانه ها
    ————————–

    :))
    چشم!
    اما چیز مهمی نبود، بخاطر همین خیالم راحت بود

  4. مسيحا گفته :

    سركار خانم
    اشتباه فرموديد
    بابا ميگفتي من تبعه ارمنستانم
    ميرفتي اونجا پناهنده ميشدي
    بعدشم ميرفتي اونجا
    آخه ايران چي داره كه ميخواي بموني
    هـــــــــــــــــــا
    (داخل پرانتز بگم : نكنه كچل خان باعث شده؟؟؟)
    ————————–

    😀
    آخه دست و پام سالمه هنوز نمی تونم پناهنده بشم
    نه تنها کچل، بلکه خورزو هم، کمند جاااان! هم 😉
    (داخل پرانتز بگم، شما یادتون رفته ما در صلحیم… هاهاهاهاها)

  5. memorialist گفته :

    عجب افسر گیجی بوده که مهر نزده .
    خوبه که بی مسئولیتیه خودشون رو می ندازن گردن این و اون .
    یک مشت آدم بی مسئولیت …
    حالا خوبه حل شد .
    ————————–
    آره والا خواهر 😀

  6. papary » Blog Archive » سفر به شرق آسیا – 5 گفته :

    […] چهار چشمی مواظب بودم که حتما مهر بزنن تو پاسپورتم و مثه عید نشم). فاصله بین دو کشور رو آب گرفته فقط و باید از روی یک […]