خ مثل خر، خواستگار!
من: مامان!! چرا برای خنده هم که شده، هیچ خری نمیاد در این خونه رو بزنه و بگه اومدیم خواستگاریه دخترتون؟ حتی برای اینکه آدرس دختر همسایه رو هم بپرسن اشتباهی نمیان در خونه ما رو بزنن!…نکنه همه یادشون رفته تو این خونه هم یه دختر دم بخت هست؟
مامان:
من: اما میدونی! شدیدا به دلم افتاده یکی از همین روزا اونی که ایده آل منه و منم ایده آل اونم و خلاصه زندگی شیرین میشود و اینا، میاد در خونه رو میزنه و دی را را ری را… دست دست، دستا شله….
مامان: زیاد خوردی حالت بد شده. بعدشم اگر یه ذره کمتر پاچه این و اونو بگیری وقتی بهت میگن “ازدواج” حتما یه خری میاد در این خونه رو بزنه. البته احتمالش خیلی کمه ها!
9 پاسخ به “خ مثل خر، خواستگار!”
ژانویه 9th, 2010 at 4:44 ق.ظ
شنبه 19 دی1388 ساعت: 4:44
دیگه از من که پاچه گیر تر و بداخلاق تر نیستی
متاسفانه من با هر دو جنس (نه فقط جنس دامادان) این اخلاق بد رو دارم
اما به هر حال، آقای داماد وجود داره
هرچند تنها کسی هست که به نظر می رسه بتونه منو تحمل کنه، اما به هر حال هست
وقتش بشه برای شما هم انشالا
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
باز خوبه یه نفر پیدا شده تورو تحمل کنه. انقزه من پاچه گیرم و تا یکی در این مورد یه حرفی بهم میزنه می خوام طرف رو به 4 قسمت تقسیمش کنم، همه میترسن دیگه ازم
ژانویه 9th, 2010 at 7:36 ق.ظ
شنبه 19 دی1388 ساعت: 7:36
اول صبحی روحم تازه شد (؟!؟)
پ.ن: من خودم رو پیشاپیش عروسی دعوت کردم با اجازه.
دی ری ری ری رام، داری داری دیم داری رام
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خدایی کی رو پیدا میکنی اول صبحی اینطوری عین من بخندونتت؟
ژانویه 9th, 2010 at 10:50 ق.ظ
شنبه 19 دی1388 ساعت: 10:50
شمااگه یه خورده سرتو از تو اون کتابا بیاری بیرون میبینی اووووووووووووووووه چقده ادم پشت درند و تو نمیبینیشون اونقده رفتی تو کتابا که دی را دا دیدام رو هم نمیشنوی بللللللللللللله
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
آقای آرام! درس خوندن برای سرگرمیه که نفهمم کسی پشت در نیست
ژانویه 9th, 2010 at 5:17 ب.ظ
شنبه 19 دی1388 ساعت: 17:17
سلام
خوب آبجی من الان چیکار کنم برم دنبال خر بگردم یا دنبال دارو برای زیاد خوردن شما
دور از جون
ایشالا درست میشه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خره که پیدا بشه، پر خوریم دوا میشه
ژانویه 9th, 2010 at 10:58 ب.ظ
شنبه 19 دی1388 ساعت: 22:58
ای خواهر جان شما الگو ما بودی در خر نشدن(دور از جون البته)
شما مزدوج بشی من کیو بکنم الگوم؟
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
جدی میگی؟
من از همین تریبون اعلام میکنم که اصلا قصد خر شدن ندارم، چون الگوی این خواهرمون بهم می خوره
ژانویه 9th, 2010 at 11:13 ب.ظ
شنبه 19 دی1388 ساعت: 23:13
می تونیم عروسیت را مجازی هم یه بار برگذار کنیم یا هم …..وبلاگی.
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
چی چی؟
این دیگه چیه؟
ژانویه 10th, 2010 at 12:45 ب.ظ
یکشنبه 20 دی1388 ساعت: 12:45
ببخشيد
نميدونم چرا گاهي تصايرش نمياد
اگر علتشو پيدا كردم تكرار نميشه
ممنون از اينكه به مسيحاي من سري زديد
مسيحا
ژانویه 11th, 2010 at 6:51 ق.ظ
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 6:51
خوب بلاخره این خر محترم پیدا شد یا نه ما باید تو این خر تو خری یه شیرینی بخوریم یا نه
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
فعلا تو این خر تو خری مشغول خر خونیم برای امتحانا و مشترک مورد نظر در دسترس نیست
ژانویه 11th, 2010 at 6:48 ب.ظ
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 18:48
حالا خوبه شما میگی خر !!!!
ما بهش میگیم پدر سوخته !!!! ( سوخته رو نوشتم ولی باید شک بخونید البته با سین نه شین !!! )
_______________
پريا پاسخ ميدهد :
خب میدونی! اسامی متعددی داره که مامانم از اونا استفاده بهینه! میکنه. اما در کل خود من حرفم یکیه!!!