اسید!

دیروز دوستم “ف” نیومد دانشگاه. نگرانش شده بودم چون هرچیم به موبایلش زنگ میزدیم یا جواب نمیداد یا روی پیغامگیر بود. شب بهش SMS زدم کجاهایی بابا؟ پیش ما بیا! دلمون برات تنگ شده! که زنگ زد و این ماجرا رو تعریف کرد:

“ظهر کارامو کردم که بایم دانشگاه. تو پیاده رو یه دختره جلوتر از من داشت راه میرفت. یه موتور که 2 نفر سوارش بودن اومد از بقل من آروم رد شد. خاموش بود موتوره. چند قدم جلوتر از دختره رفتن وایسادن و یکیشون پرید پایین و دختره رو نگهش داشت. اون یکیم یهو یه چیزی پاشید رو دختره و فرار کردن. اسید بود، اما رو صورتش نریختن و فقط رو بدنش بود. منم چون پشت دختره بودم چند قطره پاشیده شد رو دستام. دختره فقط جیغ میکشید و جیغ میکشید. شماره موتور رو سریع ورداشتم و دادم به مغازه ای که اونجا بود. خودمم زنگ زدم به داداشم که بیاد دنبالم و بریم بیمارستان. سوختگیای خودم عمقی نیست خدارو شکر… اما مگه می تونستم با چیزی که دیده بودم بیام سر کلاس بشینم 4 ساعت؟…بیچاره دختره تنش جلوی من داشت میسوخت همینطور.”

میدونین! بنظر من اگر اولین کسی که چند سال پیش این کارو انجام داد، بجای اینکه بگیرن بکننش تو زندان یا رو صورتش اسید بپاشن، اگر در ملا عام تو ماتحتش اسید میریختن که دیگه فکر اینکارا هم به سرش نزنه، دیگه هیچ کسی جرات انجام دادن همچین غلطی رو نمیکرد.

حالا یا اون دختره خوش شانس بوده یا اون پسره که اینکارو کرده با مرام بوده که رو صورت دختره اسید نریخته. اما مگه اثر روانی اینکار از ذهن این دختره میره؟ دوست منکه شاهد ماجرا بوده اینطوری شده، دیگه وای به حال اون دختره بیچاره!

درسته نباید یکطرفه به قاضی رفت و باید حرف پسره رو هم گوش داد، اما حتی اگر یکی بیاد بدترین کارا رو با ناموس آدمم انجام بده، بازم اینطوری نباید مجازات بشه. 

منکه اونجا نبودم و صحنه رو ندیدم، اما از دیشب اعصابم ریخته بهم!

+ نوشته شده در ;سه شنبه بیست و ششم آبان 1388ساعت;10:13 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در سه‌شنبه, 17 نوامبر 2009 ساعت 10:13 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

15 پاسخ به “اسید!”

  1. امیر ارام گفته :

    سه شنبه 26 آبان1388 ساعت: 12:53

    خدا بگم چی کارشون کنه مادر این ادمای بد و دلمون گرفت همین جادعا میکنیم برای اون دختر که انشالله خوب بشه و برای دوست شما که انشالله از یادش بره
    در ضمن وبلاگ ما هم در کمال صحت و سلامت به کار خودش ادامه میده منتظریم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    من نمی تونم به وبلاگتون بیام اصلا. وقتی رو لینکش میرم یه صفحهه باز میشه که به انگلیسی میگه این سایت مورد حمله قرار گرفته.

  2. مرحومه مغفوره گفته :

    سه شنبه 26 آبان1388 ساعت: 13:29

    چقدر آدمیزاد میتونه تنزل کنه
    به خدا که حیوونا هم چنین چیزی رو برای همجنسشون نمیخوان
    کجا داریم میریم؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    دور از جون یه سری، داریم میریم به سمت حیوانیت. حیوان ها هم دارن میان جای ماها کم کم

  3. نیکی گفته :

    سه شنبه 26 آبان1388 ساعت: 18:18

    سلام
    خیلی ناراحت شدم، این جامعه ی ما شده، که مردم جوری دارن زندگی می کنن و به جائی رسیدن که، راضی به این کارها هستن و برای گرفتن شاید انتقام، انسانیت رو فراموش می کنن.

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    متاسفم منم از همین چیزا

  4. قوچ سر به زیر گفته :

    سه شنبه 26 آبان1388 ساعت: 21:10

    حالا خوبه یکی بوده که به داد اون دختره برسه.اگه یکی سر خواهرشون این بلا رو بیاره چیکار می کنن.هروقت تنها تو یه جای خلوت راه می رم فکر می کنم اگه یکی بیاد از پشت بهم چاقو بزنه الکی الکی یا یکی بیاد تو صورتم اسید بپاشه من باید اون لحظه چیکار کنم.

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خدا به دور.

  5. Meci گفته :

    سه شنبه 26 آبان1388 ساعت: 22:7

    چه خبره امروز اول تو یه وبلاگ یه پست خوندم که نوشته بود جند روز پیش توسط 6مرد به یه زن تجاوز شده حالام این خبر
    اه اعصابم ریخت به هم

  6. پرهام گفته :

    سه شنبه 26 آبان1388 ساعت: 22:38

    یعنی چی باید حرف پسره رو گوش داد؟
    مگه آدمه که به حرفش گوش بدن؟

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مثلا خواستم ادای این روشنفکرارو در بیارم

  7. امیر --- بی تو هرگز گفته :

    چهارشنبه 27 آبان1388 ساعت: 9:46

    سلام خیلی وب زیبا و دلنشینی داری خوشحال میشم پیش من هم تشریف بیارید من تعریفای شما رو از آبجی مرحومه شنیدم .موفق باشی همیشه
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    سلام
    خوش آمدین
    مرحومه خودش لطف داره. البته زمانایی که زنده بود لطف داشت. الان که دیگه دستش از دنیا کوتاست

  8. طاهره گفته :

    چهارشنبه 27 آبان1388 ساعت: 10:28

    اه…چه وضعشه؟/

  9. امیر ارام گفته :

    چهارشنبه 27 آبان1388 ساعت: 12:46

    حتما دست عوامل دشمندر کار که شما نیاین به وبلاگ من بازم تلاش کنین
    از راههای دیگه امتحانکنید میشه حتما
    بیا بیا که بر دلمخزان نهیب میزند
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    نمیشه بیام آخه

  10. احسان عیوضی از افریقا گفته :

    چهارشنبه 27 آبان1388 ساعت: 16:24

    سلام .
    شما را در گوگل ریدر دنبال میکنم …
    مدت بسیاری است که به علت شلوغی امکان خواندن و نظر دادن نبود …
    »»»»

    شما یکی نفر رو پیشنهاد عاجزانه دارم قاضی نشید لطفا !!! توی …. اسید بریزن !!!
    ترو خدا … شما بگین کجا میخواید قاضی بشید من یکی برم ده تا کشور اون ور تر !!!

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    همچین اون قسمت اول رو نوشتین که انگار تازه اومدین به وبلاگم. باز خوبه ننوشتین لینکتون کنم
    جدی گفتم. هنوزم سر حرفم هستم.

  11. احسان عیوضی از افریقا گفته :

    پنجشنبه 28 آبان1388 ساعت: 9:46

    سلام
    در جواب کامنتتون :

    احسان عیوضی مینویسد : عکسای این پست رو من نگرفتم … ولی خود من با N95 عکس برداری میکنم … کیفیتشم عالیه عالی …

    بعدشم در مورد بیمه : کیف کردی ها شیطون !!!

  12. احسان عیوضی از افریقا گفته :

    پنجشنبه 28 آبان1388 ساعت: 9:47

    امیر آرام خان جان
    این وبلاگ شما به ما روی خوش نسون نمیده … باز نمیشه … سیستم میگه یه خطای امنیتی داره !!!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :

    منم همین مشکل رو دارم

  13. پرهام گفته :

    پنجشنبه 28 آبان1388 ساعت: 18:45

    رکورد ننوشتن پست شکسته شد!
    دو روزه نه چیزی نوشتید و نه جواب کامنت ها رو دادید.
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    حالمان خوش نبود این دو شب

  14. اینجوری گفته :

    جمعه 29 آبان1388 ساعت: 12:52

    ببین… باز می گن چرا خانما نمی تونن قاضی بشن!!بابا خشانت….
    اسید ریختن اونم در ما تحت… انصافا چیز جالب و خفنی می شه… ولی بهترین کار اینه اسید رو

    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    دوست عزیز من مجبور شدم یه چیزایی از کامنتتون رو حذف کنم. ازتون عذرخواهی میکنم

  15. پرهام گفته :

    شنبه 30 آبان1388 ساعت: 1:42