آرزوی موفقیت

                 آروزی موفقیت

تصویری که مشاهده میکنید مربوط میشود به پاهای نخود فرنگی شکل پانیا. شصت های پاهاش همیشه بالاست و بقول من همیشه آرزوی موفقیت داره. البته دلیل این کارش اینه که چون شصت دستش همیشه تو دهنشه و آنچنان وقتی نداره، به تبعیت از سخن جناب سعدی که میفرمایند “بنی آدم اعضای یکدیگرند” بجای دستش با پاهاش این آرزو رو داره.


بعضی از کارها هست که حتما باید ۲ نفره انجام بشه. اگر می خوان که این کار رو به خوبی انجام بدند، باید ۶۰-۷۰٪ بفکر طرف مقابلشون و ۳۰-۴۰٪ باقی رو بفکر خودشون باشن. این یه “باید” خیلی جدی هست…حالا اگر این درصدها برعکس بشن مسلما نتیجه کار برعکس تر از برعکس میشه. انگار علنا داری به طرف مقابلت میگی “تو این کار تورو به اندازه دکمه پیرهنم هم حساب نکردم و فقط بفکر خودم بودم…اصلا میدونی چیه؟ گور بابات!”

خیلی بدم میاد از آدمایی که توی اینطور کارها، فقط و فقط بفکر خودشون هستن.


{بیییپ!} {بیییپ!}*  SMS زده که “برای عذر خواهی ممکنه خیلی دیر باشه ولی برای اظهار ارادت هیچوقت دیر نیست…”

بعد از این همه مدت تازه یادش افتاده که اظهار ارادت کنه بقول خودش. قول میدم اگر آقای مخابرات SMSها رو حالا حالاها وصل نمیکرد، بفکر اظهار ارادت نمی افتاد.

* چون نمیدونستم که آیا شما هم مثل من فلفل قرمز دوست دارین یا نه، این قسمت رو سانسور کردم که یه موقع از این حرفا یاد نگیرین تا دهنتون به فلفل قرمز آغشته بشه!

+ نوشته شده در ;جمعه دوازدهم تیر 1388ساعت;2:16 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 3 جولای 2009 ساعت 2:16 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

9 پاسخ به “آرزوی موفقیت”

  1. Meci گفته :

    جمعه 12 تیر1388 ساعت: 21:43

    خواهر جلن این پست نیاز به شفاف سازی داره(ایکون مسی متفکر)
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خواهر جلن! از کدوم لحاظش نیاز به شفاف سازی داره؟

  2. Meci گفته :

    جمعه 12 تیر1388 ساعت: 21:43

    اصلاحیه: خواهر جان
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    منم ایضا

  3. Meci گفته :

    جمعه 12 تیر1388 ساعت: 21:44

    ای جان چه شصت قلمبه ای

  4. Meci گفته :

    جمعه 12 تیر1388 ساعت: 21:45

    آاااااااااایییییییییی نفس کش کی آبجی مارو اذیت کرده؟
    گور باباش
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    به همین زودی جا زدی؟ همچین آی ی ی کشیدی که گفتم الان طرف باید بره آب بکشه

  5. Meci گفته :

    جمعه 12 تیر1388 ساعت: 21:48

    واه واه واه خواهر زیر بار نری ها میخواست زودتر اس ام اس بده
    کی هست حالا؟

    فلفل دوست ندارم جوش میزنم
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    نه بابا مگه دیوونم که با یه مسج خر بشم؟
    بجای تو من دیوونه فلفلم

  6. پرهام گفته :

    شنبه 13 تیر1388 ساعت: 0:16

    عجب آرزوی موفقیت جالبی
    از نوشته های 2 و 3 چیزی نفهمیدم!
    فلفل؟ نه دستتون درد نکنه خالی خالی تجربه ش رو دارم!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جای تعجب داشت اگر چیزی متوجه میشدی. چون یه طوری نوشتم که فقط خودم متوجه بشم چیه. مخصوصا قسمت 2رو
    پس کلی خوش بحالیته برادر با این تجربت

  7. پرهام گفته :

    شنبه 13 تیر1388 ساعت: 0:24

    برای نظرتون
    قسمت اول که مشخصه در مورد کیاست!
    قسمت دوم دو هفته؟؟؟؟؟؟؟؟ یک دفعه بگید شروع نشده تموم شد دیگه!
    اینجا از دیروز ملت استراحت کردند!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    برادر مگه من اینجا نظر گذاشته بودم که اینجا جوابمو میدی؟[آیکون آخه یه ذره آی کیو هم خوبه آدم داشته باشه ها]

  8. پرهام گفته :

    شنبه 13 تیر1388 ساعت: 5:24

    آخه می خوام یه کار عجیب بکنم
    از این به بعد هیچ نظری رو تایید نمی کنم
    نوشته های شما هم خصوصی شد
    ولی با آیکیو موافقم. یه ذره ش بد نیست. فقط یه ذره ها!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    جدی میگی؟چرا آیا؟ پس نظردونیت رو ببندش که آدم وسوسه نشه یه موقع

    یه ذره بیشتر نیاز داری برادر…از من گفتن بود

  9. مبین.م گفته :

    شنبه 13 تیر1388 ساعت: 18:28

    خواهرجان در راستای بهبود قنج(یا غنج؟!) زدن دل ما برای این نخود فرنگی شما،توصیه می کنیم بیارش ما یه دنیا بچلونیمش.سعی خودمون رو می کنیم قورتش ندیم(از اونجایی که بنده به نی نی عشق می ورزم!)….یه هوا شفاف سازی کن ببینم در دوران بهد از قحطی اس ام اس کی حالت رو اخد کرده؟!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    سلام برادر. دیگه باید بجای مبین بهت بگم نادر.
    والا فعلا خودش رو هم پیش من نمیارن و باید قدم رنجه کنم اونجا در بارگاه خانم.
    عکسش رو گذاشتم. ندیدی؟
    یه آدم احمقی که چند وقت پیش هم ازش نوشته بودم تو وبلاگم. حالا یادش افتاده اظهار ارادت کنه. خر گیر آورده انگار