کارآموزی و بیگاری!

امروز برای کارآموزی رفتم شرکت خواهرم اینا. توی نامه کارآموزی که قبل از عید از دانشگاه گرفته بودم نوشته “خانم پریا. آ  از تاریخ ۱۳/۱۲/۸۷ جهت گذراندن دوره کارآموزی خود به مدت ۲۴۰ ساعت به شرکت {…} معرفی میشوند.” اما من از امروز رفتم. کی حال داره ۲۴۰ ساعت پاشه بره بیگاری؟ تازشم! ترم پیش اون همه روز که برای پروژم رفتم، بسه. نامم که امضا میکنن، پس دیگه مشکلی ندارم.

امروز انقزه مهر “باطل شد” پای این برگه های سهم زدم که واقعا شدم شبیه استامپ. حالا خوبه اونجا آشنام و اینطور ازم بیگاری کشیدن!

رئیسشون میگفت  “از ماه دیگه که خواهرت نمیاد و میمونه خونه ۶ ماه، تو پاشو بیا جاش اینجا کار کن.” منم اصلا به روی خودم نیاوردم و چیزی نگفتم که اصلا از حسابداری خوشم نمیاد. حوصله نداشتم ۴ساعت بشینم توضیح بدم چرا عاشق تدریسم و تا حالا هم نرفتم دنبال حسابداری.


امروز قبل از اینکه برم شرکت کانال ۶ داشت افشین قطبی جونم رو نشون می داد که مردم رفته بودن استقبالش فرودگاه امام. خدا میدونه چقدر این آدم با شخصیته. عاشق ادبیاتش هستم وقتی حرف میزنه. براش دعا میکنم موفق باشه


اه اه اه اه! این استقلالیا بردن.

+ نوشته شده در ;یکشنبه ششم اردیبهشت 1388ساعت;10:2 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در یکشنبه, 26 آوریل 2009 ساعت 10:02 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع خاطرات یک دانشجوی ترم آخری, روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

4 پاسخ به “کارآموزی و بیگاری!”

  1. مبین.م گفته :

    یکشنبه 6 اردیبهشت1388 ساعت: 22:19

    بابا کی میره کارآموزی خواهر جان تو این دوره ی بی پولی؟!…….افشین قطبی کلا ادبیات و شخصیتش مثل منه،می خوای بگی تو هم اینو فهمیدی؟!……دیگه به قول خواهر مسی حنجره ام عیب کرد بس که سر این بازیکنای ذوب آهن و پیام عربده زدم!…..اه اه اه….قلعه مرغی قهرمان شد!
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    برادر نرم که مدرکمو نمیدن بهم! مجبورم الکی برم. منم حالا 2 روز دیگه تو هفته بعد میرم و دیگه نمیرم

  2. Meci گفته :

    دوشنبه 7 اردیبهشت1388 ساعت: 18:28

    من خودمو کشتم پای تلویزیون دیگه برام حنجره نمونده در مقابل نگاه های چپ چپ خانواده دونه دونه بازیکنای پیامو با الفاظ…مورد نوازش قرار دادم ولی اثر نکرد قهرمان شدن
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    من بازی رو ندیدم خودم. چون میدونم جنبش رو ندارم و داد و بیدا راه میندازم. اما آخرش که داشتن ظرف آبگوشتشون رو میبوسیدن (همون جام رو میگم) دیدم و کلی فحش و دری وری نثار ارواح همشون کردم. باشد که مقبول افتد

  3. Meci گفته :

    دوشنبه 7 اردیبهشت1388 ساعت: 18:43

    خواهر سطح سلیقه ات رو ببر بالا مگه مایلی کهن دل نداره؟؟
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    مایل گهن بیاد قربون من و شما و دوستان بره کلا

  4. Meci گفته :

    دوشنبه 7 اردیبهشت1388 ساعت: 18:44

    آخیی دلمان از برای خواهر بیگاری کشیده مان هر چند اندک سوزن سوزن شد
    _______________
    پريا پاسخ ميدهد :
    خواهر دیدی چقزه حیوونیم؟!