این روزا…

این روزا واقعا درگیرم برای پروژه…فصل اولش رو دیروز نشون دادم به استاد و مورد پسند واقع شد خداروشکر.

از طرفی هم دلم می خواد که یه موج خوبی بیاد تو زندگیم…درسته که همش به درس و پروژه سرگرمم اما یه جورایی یکنواختیه همش. راکده فقط. راکد مونده رو درس و پروژه

گاهی یاد پاییز پارسال میافتم و پشتم واقعا میلرزه. خداروشکر میکنم که امسال اونطوری نیست اصلا

+ نوشته شده در ;جمعه هفدهم آبان 1387ساعت;10:48 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 7 نوامبر 2008 ساعت 10:48 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

یک پاسخ به “این روزا…”

  1. عسل گفته :

    یکشنبه 19 آبان1387 ساعت: 16:32

    در حضور واژه های بی نفس صدای تیک تیک ساعت را گوش کن شاید مرهم درد ثانیه ها را پیدا کنی