بعد از ۱۰ ماه

خدا جونم شکرت. حرفی رو که ۱۰ ماه مونده بود تو دلم و دیگه کم کم داشت تبدیل به ترشی میشد، بالاخره امروز گفتم…سبکتر شدم خدا جونم…از اون اول گذاشتم به عهده خودت، از این به بعدش رو هم خودت میدونی…هر چی که خیره خودت پیش بیار مثل همیشه + نوشته شده در ;چهارشنبه سیزدهم شهریور 1387ساعت;11:23 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در چهارشنبه, 3 سپتامبر 2008 ساعت 11:23 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

یک پاسخ به “بعد از ۱۰ ماه”

  1. علی گفته :

    پنجشنبه 14 شهریور1387 ساعت: 3:42

    عکسهایی که در مورد نون سنگک و دیزی بود حرف نداشت.