گرما زدگی

از سه شنبه تا امروز در حالت مرگ بودم…واقعا” فکر میکردم وبایی چیزی گرفتم…از بس که تو گرما دانشگاه رفتم و اومدم گرما زده ی شدید شده بودم…شب اول که تا صبح -گلاب به روتون- تو دستشویی خوابیدم…فرداش هم که بیهوش افتاده بودم و اصلا” نفهمیدم کی روز شده و کی شب…یه ذره امروز راه افتادم و از اوضاع دورو اطرافم خبر دارم…غذا مذا هم که تعطیله…غذا میبینم بالا میارم اصلا”…امروز تونستم یه ذره بستنی بخورم بجای غذا…طفلک مامانم این چند روزه خیلی زحمت منو کشید و از خواب و خوراک افتاد

+ نوشته شده در ;جمعه هجدهم مرداد 1387ساعت;9:17 بعد از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 8 آگوست 2008 ساعت 9:17 ب.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

Comments are closed.