بازم همون “چرا” ی قدیمی
من بیچاره هم اینطوریم.یه چیزی که بره تو مخم عمرا” تا بعد از مرگم بیاد بیرون.حالا هر چی که باشه…یه جایی برم و ۵۰۰ قرن بعد هم دوباره برم اونجا،یادمه بازم…یا یه تاریخ هایی برن تو مغزم امکان نداره تا یه ملیون سال بعد فراموششون کنم.اصلا” به صورت خودکار تاریخها که برسن یادم میاد خود به خود…از یه جایی رد بشم و ۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح از اونجا یه خاطره داشته بودم،خود به خود میاد جلوی چشم…یا حتی گاهی یه حرفایی برن تو مغزم بیرون بیا نیستن.گاهی خیلی خوبه ها،لذت میبرم از اینکه حافظم اینطور خوب و دقیق عمل میکنه،اما گاهی هم به خدا دیوونه میشم وقتی یاد یه چیزایی می افتم.
نمونش همین چند روزه.یه مکالمه تلفنی که سال پیش دقیقا” همین روزا داشتم هی داره تو مغزم گفته میشه.انگار که دارم به نوار گوش میکنم،تو مغزم هی گفته میشه و گفته میشه و …میرسه به آخر نوار و دوباره میره اول نوار.(البته چون صداش کیفیت خوبی داره فکر کنم CD باشه).یاد اون مکالمه که می افتم امکان نداره که یه حسی پیدا نکنم. نمیدونم بگم حس خوبیه یا بگم حس ناراحت کننده ای هست. اما انگار هر دوتا باهمن.اما بیشتر غمگینم میکنه.عمگین از این میشم که چرا…؟!!
هنوزم نتونستم چراش رو پیدا کنم.واقعا” برام یه علامت سوال گندس که چرا……؟؟!! نمی تونم هیچ جوری خودم رو قانع کنم و یه چرای الکی برای خودم پیدا کنم.چون اصلا” جایی برای پیدا کردن چرای الکی نیست.فقط هی با خودم میگم چرا…چرا…چرا…یاد این چرا هه که می افتم بغضم میگیره.اما حتی اگرم اجازه بدم گریه کنم بازم برای من چراش پیدا نمیشه که.
6 پاسخ به “بازم همون “چرا” ی قدیمی”
فوریه 9th, 2008 at 6:31 ب.ظ
شنبه 20 بهمن1386 ساعت: 18:31
سلام
خوبى عزيز ؟
وبلاگ قشنگى دارى برام جالب بود ادامه بده موفق ميشى
دوست عزيز به من هم يرسزن خوشحال ميشم شما را در وبلاگم ببينم منتظرم اى بابا منتظرم
دوست عزيز نظر فراموش نشه ممنون
با تبادل لينگ نظرت جيه اگر قبول مى كنى شما اسم وبلاگ ما را به نام بروبكس رپر امارات لينگ كنيد بعد خبر بدين تا اسم وبلاگ شما به دلخواه در وبلاگ ما لينگ بشه
باز هم بهت سرميزنم
فعلا باى باى
تا بعد
ياحق
فوریه 9th, 2008 at 9:38 ب.ظ
شنبه 20 بهمن1386 ساعت: 21:38
حق با توئه. فراموشی بعضی وقتها نعمت بزرگیه. جواب اون چرا رو منم نمیدونم….
در مورد سوالی که پرسیده بودی اطلاع خاصی ندارم. اطلاعاتم در همون حدیه که تو اونجا نوشتم. راستش روم نشد زیاد فضولی کنم
فوریه 9th, 2008 at 9:40 ب.ظ
شنبه 20 بهمن1386 ساعت: 21:40
راستی این خانومه که رو دستاش لم داده داره چپ چپ منو نگاه میکنه کیه؟! همون لوگوی کلوب دات کام رو میگم.
فوریه 9th, 2008 at 10:10 ب.ظ
شنبه 20 بهمن1386 ساعت: 22:10
خیلی ممنون از آشنایی دوبارتون خوشحال شدم. راستش فکر میکردم کمی کوچولوتر باشین.
فوریه 10th, 2008 at 4:26 ب.ظ
یکشنبه 21 بهمن1386 ساعت: 16:26
سلام،1-متضاد "حسن" -"عیب"است
2-این زبان فارسی چه گناهی کرده که گرفتار بی حالی ما شده.لابد مثل بعضی
ها ازاین عبارتها هم استفاده میکنی"فلانی یه حسن بدی که داره اینه که . . ."
3-والله با استعدادی ،یک کم احترام زبان فارسی را نگهدار.فکر نکن ساده نویسی
و ساده گویی یعنی اینکه جمله ها را خراب کنی.
4- اگه از خودت بیای بیرون حرف های زیادی ،و نه حرفهای زیادی،برا گفتن داری.
نظرت چیه؟
فوریه 10th, 2008 at 4:58 ب.ظ
یکشنبه 21 بهمن1386 ساعت: 16:58
1- ممنون
2- والا من با اینکه دوتا زبون رو به غیر از فارسی میدونم اما هیچ وقت ازشون توی مکالمه روزانه فارسیم استفاده نمیکنم.اما گاهی بعضی از عبارتها هستن که واقعا" نمیشه براشون معادل دقیقی پیدا کنی…همینطورم تو زبونهای دیگه نسبت به فارسی
3-میشه بیشتر توضیح بدی؟
4-مثل مورد 3
مرسی