یه بوس کوچولو

!! Woww!!! God    

امروز از صبحش که بیدار شدم، روز بسیار عالی ی ی بود برام(بزنم به تخته). مرسی خدا جونم.

امتحان زبان داشتم.ساعت ۱۱:۳۰برگه رو گرفتم و ۱۱:۴۵ برگه رو دادم.۵۰ تا سوال بودا ! تازه،یکی از سوالها هم ایراد داشت که ایرادش رو گرفتم… به خدا راست میگم.

بعد از اونم با خاله اون دوستم( به قول لیدا) رفتیم کلی جاها و بهم خوش گذشت.

برای منی که این همه مدت تو خونه بودم و همش داشتم می خوندم و می خوندم مثل استر(خر)،امروز برام واقعا” لازم بود.خیلی بهم خوش گذشت…مرسی خدا جونیم

یه عا ا ا ا ا ا ا لمه هم پیاده روی کردم و تازه! رو پام هم دویدم.بعد از یه سالی که اون بلا سر پام اومده،این بار سوم بود که دویدم.اما ناگفته نمونه که کلی هم درد دارم الان و وقتی راه میرم و میلنگم،مامانم چپ چپ نیگام میکنه.اما اشکال نداره…بیخیال بابا،بالاخره که باید به حالت قبلم برگردم دیگه،نه؟

الان که دارم آپ میکنم(۱۲:۲۸شب،یه جورایی تازه شده جمعه) انقدر پر انرژیم که حد نداره.دقیقا” عین یه بمب انرژیم الان.انقدر بهم خوش گذشت و انقدر انرژی تازه گرفتم که حد نداره.تمام اون بدی های هفته پیش ازم رفته بیرون و حس نو بودن دارم.میدونی حسش مثه چیه؟ مثل اینه که میری یه لباس نو میخری،آهار داره و هنوز بوی نویی میده،منم الان آهار دارم و بوی نویی از خودم متساعد میکنم به اطراف!!! (بفرمایید نوشابه تورو خدا)

راستی خدا جونیم! یادت نرفته که دیروز چی بهت گفتم؟خودت میدونی و،اون چیزی که ازت خواستم…باشه؟…فقط یادت نره ها،اینم مثل همیشه میگم;اونی که تو می خوایی،نه اونی که من می خوام،قربونت برم.

فقط میتونم بگم مرسی خدا جونیم که امروزم رو کلی خوب کردی.به جون خودت اگر نبودی من دق میکردم تو این همه مدت.اگر یه روز ببینمت،یه بوس کوچولوت میکنم.

+ نوشته شده در ;جمعه دوازدهم بهمن 1386ساعت;0:38 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در جمعه, 1 فوریه 2008 ساعت 12:38 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, روز نوشت های دانشگاهیم, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

2 پاسخ به “یه بوس کوچولو”

  1. کاوه گفته :

    جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 8:31

    خوب خدار رو شکر میکنیم که پپری شاد و سرزنده رو به ما برگردوند

  2. کاوه گفته :

    جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 20:42

    سلام

    ممنون از حضورت. وحید یه مدت اینترنت نداشت و خبری ازش نبود تا تو پست قبلی اومد گفت که کاراش ردیف شده اما فعلا حوصله نوشتن نداره. منظورم این بود که اگه باهاش کاری داشتی ایمیلاشو هر از چندگاهی جواب میده