شیوا
دلم برات یه ذره شده شیوا جونم.
خواستم برات کامنت بذارم اما گفتم شاید صدام رو از اینجا بهتر بشونی و زودتر بیایی سمت صدا…دختر دلم برات یه ذره شده.با اینکه اصلا” چشم دیدنت رو ندارم
(همون قضیه دخالت تو زندگی دوتا کفتر عاشق و اینا و اونا
)،اما دلم برات یه ذره شده.
5 پاسخ به “شیوا”
دو کلوم حرف حساب
تو این وبلاگ از هر چی که فکر کنی مینویسم. حوصله اینو ندارم که برای هر موضوعی یه وبلاگ باز کنم.
وبلاگم هم بازدید کننده زیادی نداره( اینو میتونی از آمار سایت ببینی خودت)..حالا چه اصراریه که هوارتا بازدید کننده داشته باشم؟همین چنتایی هم که میان خیلی هم خوبه.اگر خوشت اومد و حال و حسش رو داشتی بازم سر بزن.In this weblog I write about whatever you may imagine. I don't have the patience to open a weblog for every subject. Also, my weblog does not have a lot of visitors (you can see this for yourself from the site statistics) and what do I need with a bunch of visitors? Those few who do come are really good. If you enjoyed it and you feel like it, come back again.
فوریه 1st, 2008 at 11:12 ب.ظ
جمعه 12 بهمن1386 ساعت: 23:12
اگه اشتباه نکنم این شیوا خانم همون خواهر شوهر گرام بودن، نه؟!!!
فوریه 2nd, 2008 at 1:06 ق.ظ
شنبه 13 بهمن1386 ساعت: 1:6
بیا اینو ببین کمی میری تو فکر
فوریه 2nd, 2008 at 1:37 ق.ظ
شنبه 13 بهمن1386 ساعت: 1:37
سلام………… مرسی که واسم یه پست نوشتی………. باعث شدی من یه کم به جنب و جوش بیوفتم…….. اخه نه اینکه کنکور دارم……… وقت اینجور برنامه هارو ندارم دیگه
خوشحالم که بالاخره توهم حالت خوب شد……. ولی اخرشم نفهمیدیم اصولا چت شده بود….. اما همین که تو حالت خوبه کافیه….تازه شدی یه عروس درست و حسابی…… دلم برات تنگ شده بود…….. بووووووووووووسسسس
فوریه 2nd, 2008 at 2:07 ق.ظ
شنبه 13 بهمن1386 ساعت: 2:7
وای ی ی ی خدای من ….خیلی خوشحالم که اومدی و سر زدی و دارم میبینمت بازم
برای پیغامی که تو پستت برام دادی باید بگم عمرا" بتونی من و شهاب رو از هم جدا کنی خواهر شوووهر ترشیده من
…ما دوتا کبوتر عاشقیم که داریم برای هم بق بق بقو ول میدیم
فوریه 2nd, 2008 at 3:58 ق.ظ
شنبه 13 بهمن1386 ساعت: 3:58
پپری جان سلام. همونطور که قبل گفتم واسه گرفتن ترانه ها هیچ راهی جز عضو شدن نداری. برو با یه آیدی مثلا 1234 عضو شو وکار رو تموم کن