داشتم سکته میکردم

این هفته دیگه داشتم سکته میکردم از خوشحالی.…هم مجله اومده بودش،هم وقتی رفتم دم دکه ضایع نشدم(بزنم به تخته)،هم آقای بزرگمهر نوشته بودش …..اما  محرمانه نداشتیم و اقای رها هم چسب زخمهاش رو برداشته بودش مرحمی برای این دل اره اره ما نبودش (چه رومانتیک).تازه یه چیز دیگه هم خبر دار شدم که قراره آقای مرعشی از چند هفته دیگه محرمانه رو ننویسهبازم ماها آواره میشیم و باید بازم بریم نوانخانه پیش کوزت

جلد این هفته هوارتا باحال بودش.توی مطالب این هفته بیشتر از همه نشان پنچم برام جال بودش.خاطرات ۱۵ نفر انگلیسی که به ایران اومده بودن.

توی پرونده واقعا” به نکات خوبی اشاره کرده بودن…مخصوصا” آقای بزرگمهر که منت سر ما گذاشتن این شماره…تورو خدا بازم این طرفا تشریف بیارین

یه چیزی دیدم که کلی هم ذوق کردم و هم قصه(غصه) دار شدم…چلچراغ خبرنگار افتخاری میگیره. اما دقیقا” اون روزی که باید رفت من همون روز و همون ساعتها دانشگاه دارم و نمیتونم برم. …حالا این وسط من آرشیو مجله هارو با مامانم حل کردم اما این یکی رو اصلا” دیگه راه نداره..اونم کلی خوشحال بودش که من نمیتونم برم و هی مصخرم میکردش.

یه چیزی رو که یادم رفته بنویسم هفته پیش اینه که…من با رشادت کامل از همین جا اعلام میکنم که یکی از همکلاسی هایم رو به ویروس چلچراغ دچار کردم از طرف خودم بهش این مصیبت رو صمیمانه تسلیت میگم و آرزوی طول بقای عمر دارم براشون.

+ نوشته شده در ;سه شنبه چهارم اردیبهشت 1386ساعت;4:2 قبل از ظهر; توسط;papary; |;

این پست در سه‌شنبه, 24 آوریل 2007 ساعت 4:02 ق.ظ ارسال شده است و مربوط به موضوع روز نوشت هام, نوشته هاي قديم پپري در بلاگفا. می باشد . شما می توانید با RSS 2.0 نظرات این پست را دنبال کنید.
Both comments and pings are currently closed.

 

یک پاسخ به “داشتم سکته میکردم”

  1. من خودش هستم گفته :

    شنبه 8 اردیبهشت1386 ساعت: 1:46

    ایول..خیلی خوشم اومدش از وبلاگت.